بینش معاصر

یکشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۳

در بررسي جدول وضعيت كاركنان دولت تا پايان سال 1381 كه در برنامه ( بولتن هفتگي سازمان مديريت وبرنامه ريزي)آمده است نكات زير روشن مي شود:
كل كاركنان دستگاه هاي اجرايي 2285685 نفر است كه از اين تعداد16/31درصد را زنان و84/68درصد را مردان تشكيل مي دهند.
85 درصد از اينان داراي وضعيت رسمي و7درصد پيماني و8درصد داراي وضعيت روزمزد و خريد خدمت هستند.
از اين ميان دارندگان مدرك تحصيلي ديپلم وزير ديپلم 2/51 درصداز فرصت هاي شغلي را در اختيار دارند.
كاركنان داراي مدارك فوق ديپلم وليسانس هم جمعا7/44 درصد سمت ها را اشغال كرده اند.1/4 درصد باقي مانده نيز در اختيار كاركناني با مدارك تحصيلي دكتري و فوق ليسانس است.
اما نکات اين داده ها:
به نسبت كشورهاي مدرن صنعتي غربي 3/1 كاركنان موجود اضافي هستند.( متناسب با تئوري دولتهاي حداقلي)
درصد اشتغال زنان نيز در اين كشورها(صنعتي ونه اسكانديناوي) قريب40 تا 45 درصد است كه با وضعيت سرزمينمان چندان نامتناسب نيست .
اماحجم شاغلان با تحصيلات عالي در كل شاغلان دستگاه هاي دولتي متناسب دولتهاي حداقلي كه داراي كاركردي با غالبيت داوري و نظارتي هستند اصلا همخواني ندارد بلكه كاملا بعكس؛ بيش از 51 درصد از كاركنان فاقد تحصيلات دانشگاهي هستند. كه اين امر ناشي از ساختار تصدي گراي دولت در كشورمان است.بطور كلي در دولتهاي حداقلي؛ غالب پست ها كارشناسي و كارشناسي ارشد است كه پيش نياز قرار گرفتن در ان پست ها داشتن حداقل مدرك تحصيلي كارشناسي است.

قانون پانزده ماده ای هیات منصفه در تاریخ 29/1/1383 از سوی رئیس جمهور به وزارت دادگستری برای اجرا ابلاغ شده است.پیشتر ها صرفا در قانون مطبوعات طریق انتخاب هیات منصفه ونحوه داوری و چگونگی انتخاب انان امده بود که به این ترتیب با تصویب این قانون و امضای رئیس جمهور ترتیبات جدیدی شکل خواهد گرفت. اما تغییرات این هیات منصفه با آنچه پیشتر در قانون مطبوعات وجود داشت عبارتند از:
همه افراد ی که از حقوق اجتماعی محروم نشده اند می توانند برای عضویت در این هیات نامزد شوند.در قانون مطبوعات، مدیر کل فرهنگ وارشاد اسلامی / نماینده ولی فقیه دراستان ومدیر کل دادگستری نسبت به انتخاب اعضای هیات منصفه به مدت دوسال بگونه هیاتی اقدام می کردند.
این افراد با اعلان دعوت عمومی و از بین نامزدها بصورت قرعه کشی با حضور نماینده منتخب مجلس و نماینده شورای اسلامی استان توسط دادگستری استان به تعدادلازم که برای تهران500نفر وبرای استانهای بیش از 100000نفر 250 نفر و در دیگر استانها 150 نفر وبه مدت چهار سال خواهد بود،انتخاب خواهند شد.
هر محکمه در تهران بیست ویک نفر و در استان ها چهارد ه نفر هیات منصفه خواهد داشت. که به ترتیب با حضور یازده و نه نفر، دادگاه رسمیت می یابد.
از هر صنف(روحانیان/اساتید دانشگاه/دانشجویان/پزشکان/کارگران/کشاورزان/کارمندان/معلمان/هنرمندان/ پیشه وران وتجار/) برای انتخاب هیات منصفه هر محکمه نباید بیش از دونفر باشند.
رد صلاحیت اعضای هیات منصفه براساس قانون آیین دادرسی مدنی همانند رد صلاحیت قضات خواهد بود.
صلاحیت این هیات در تعیین بزهکاری یا برائت متهم است واینکه چنانچه متهم بزهکار می باشد شایسته تخفیف مجازات می باشد یا خیر؟



شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۳

تمامي دوران جبهه را بجز سه ماه نخست كه در گردان پياده كمك آرپي جي زن بودم ؛درنقش پزشكيار خدمت مي كردم وطبيعتا ديدن صحنه هاي منفي و سلبي جنگ نظير مجروحان و اسيب ديدگان برايم عادي و روزمره شده بود.براين اساس بود كه مرگ را هميشه وهمزاد حيات باورداشتم. و اما ديروز اوضاع متفاوت بود. پس ازرفتن به سينما و ديدن فيلم نه چندان دلچسب جنون مسيح و پس از انيكه چرتي دلچسب را به پايان برده بودم و براي شستن لباسهايمان؛ دستگاه ماشين لباسشويي را روشن كرده و در آشپزخانه درحال پيدا كردن قهوه جوشم بودم كه ناگهان لرزشي هراسناك زير پاهايم مرا متوجه ساخت. بلافاصله از پنجره براي اطمينان از اينكه شايد خودرو سنگين به داخل كوچه امده باشد؟ متوجه حركات پاندولي ساختمان شدم و سراسيمه عيالات متحده و دخترم را بيداركرده وبا يك چشم برهم زدن خودم و مسيح را كه بسان موشي آويزان در يك دستم بود؛ به كوچه رساندم.اما پس از چند دقيقه ديدن قيافه مردم باآن لباسهاي منزل(خودم با شلوارك بودم) ديدني بود واز فشار ناشي از هراس زلزله مي كاست.وقتي اوضاع آرام شد مسيح كه تاآن موقع از رفتار من بهت زده بود پرسيد :بابا چرا اينجوري كردي؟

پنجشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۳

مصطفی ملکیان در سخنرانیش در باره معنویت : گوهر ادیان ،معتقد است که ما ادمیان چه بخواهیم چه نخواهیم انسان مدرنیم واین مدرنیته البته ذومراتب است.آیا برای انسان مدرن هر برداشتی از دین امکان پذیر است؟پاسخ اینست که نه .انسان مدرن دیگر نمی تواند دین را مانند انسان سنتی قبل قبول کند.بنا براین چنین انسانی وقتی نتوانست تلقی سنتی از دین را قبول کند ناگزیر دو راه در پیش دارد1- بطور کلی از دین دست بشوید. که در این صورت مزایای دین را از دست می دهد چراکه ادیان واجد کارکردهای مثبتی در درون آدمی هستند. 2-دین را بصورت جدیدی بپذیرد که او این فهم جدید را معنویت می نامد.چراکه بکار گیری واژه دین علاوه بر بار مثبت واجد بار منفی هم هست.البته ان فهم سنتی از دین در زمان خودش دارای کارکرد مثبت بوده است اما امروزه قابل دفاع نیست.پس ما امروز به معنویت نیاز داریم ونه به فهم سنتی از دین تاریخی.
ملکی برای تفهیم رای خود به تقسیم مولفه های مدرنیته به مولفه های اجتناب نا پذیر و مولفه های اجتناب پذیر می پردازد. وآنگاه نتیجه می گیرد که تکلیف ما ادمیان در برابر مولفه های اجتناب ناپذیر چون گریزی از انهانیست(همچون ضرورت طی دوره بیماری که هیچ نسخه ای هم برای درمان ان کار ساز نیست) همچون مولفه های اجتناب ناپذیر مثبت ، روشن است. وجز تسلیم و رضا چیزی نیست. اما مولفه های گریز پذیر منفی باقی می ماند که ادمی می تواند از انها اجتناب کند که خود غرب نیز با نقد مداوم د ر پی شناخت و تجربه و اصلاح انهاست.
اما بزرگترین ویژگی اجتناب ناپذیر مدرنیته عقلانیت است که بنابرین نخستین ویژگی معنویتی که از ان ذکر رفت سازگاری با عقلانیت است. به تعبیری بهتر دین عقلانی شده .فهم سنتی از دین تاریخی چون بخش اعظم ان تعبدی است با معنویت سازگار نیست چراکه استدلال با تعبد متناقض است.
از دیگر ویژگی های اجتناب ناپذیر مدرنیته اینجایی و کنونی بودن راه حل هاست بدین معنا که ما باید بتوانیم در همین دنیا نوعی آزمون برای راه حل ها ی ارایه شده از سوی دین دردست داشته باشیم.براین اساس انسان مدرن لزو ما منکر به اخرت نیست اما برایش مهم است که آزمایشگاه راه حلها ،همین دنیاست.اگر او نماز می گذارد اگر او حج می رود واگر روزه می گیرد نتایج عملی او را باید در همین دنیا ببیند(احساس ارامش /شادابی/ رضایت باطن و..).حال اگر اخرتی هم بود که ادامه همین مسیر خواهد بود واگر نبود هم چیزی را ازدست نداده بلکه در دنیا اجرتش را ستانیده است. بنابراین معنویت یک تجربه گرایی دینی است.یعنی من در همین دنیا تجربه می کنم.
فروشکنی مابعد الطبیعه فربه و گسترده قدیم از دیگر ویژگیهای مدرنیته است.معنویت یا دین مدرن با حداقلی از متافیزیک سازگاری دارد.پس معنویت نوعی دیانت است که بار متافیزیکش به حداقل ممکن رسیده باشد.
قداست زدایی ویا به تعبیر دیگر برابری طلبی به لحاظ معرفتی از دیگر شاخصه های مدرنیته واجتناب ناپذیر است.پس هیچ کس و هیچ چیز فوق چون وچرا نیست وهر کس و هر کلام در بوته نقد عیارش اشکار می شود.
باور به اینکه ادیان تاریخی ویزگیهای محلی یا لوکال دارند از دیگر لوازم مدرنیته است که البته اجتناب ناپذیر است.به این باور اگر ادیان تاریخی در جغرافیایی غیر انچه در ان پیدا شدند ظهور می کردند ان پاره ها متفاوت بودند.
معنویت امروز جهان براین باور است که دین برای بشریت است و نه بشریت برای دین.یعنی دین امده است به انسان خدمت کند.

چهارشنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۳

متشكريم كه به همه نشان دادى صدام حسين چه موجود خطرناكى بود. خيلى از ما ممكن است فراموش كرده باشيم كه او سلاح هاى شيميايى را عليه مردم كشور خودش، عليه كردها و عليه ايرانى ها استفاده مى كرد. حسين يك ديكتاتور تشنه به خون و يكى از مظاهر واقعى شيطان در عصر حاضر است.
ادامه نامه پائولو کوئیلو به جرج بوش


نویسنده مقاله دمکراسی بدون دمکرات نیز با من همعقیده است.

جوابيه محسن خان مخملباف به مقدمه مينا اكبري در ابتداي مصاحبه پريروز از چند جنبه قابل تامل است.
1- بدعت مقدمه نويسي بر مصاحبه ها كه توسط روزنامه نگاران حرفه اي غربي پايه گذاري شده براي معرفي بيشتر مصاحبه شونده ونورافشاني به پاره اي از زوايايي كه به هر دليل مجالي براي پرداختن به انها نبوده ؛بسيار كارساز و جذاب مي باشد كه البته مناسب نيست كه بخش اصلي مصاحبه كه به انگيخته ها مي پردازد در زير چتر اين حوزه كه عمدتا معرف انگيزه هاست پنهان شود.
2- آيا مي توان يك اشتباه يا خطا را بارها و بارها به رخ فاعلش كشيد كه اينك در آن عرصه نقشي ندارد؟ يا اينكه عنصر اخلاق مانع اينكار مي شود؟ شخصا معتقدم چنانچه فاعل فعل خلاف به اشتباه بودن آن فعل ولو تلويحي اشاره كند ديگر مجالي براي آزردن آن با نبش قبر تاريخ نيست.ضمن آنكه فايده اي هم براينكار مترتب نخواهد بود جز بروز خشم و نفرتي فرو خورده.
3- مقدمه مينا اكبري بگونه اي بود كه مخملباف از سانسورچيان گذشته بوده و يا حداقل از رضايتمندان آن عصر بوده است واينك كه خطر به دربخانه سلطان رسيده فرياد مي كند.
4- از يادمان نرود كه محسن خان مخملباف از طلايه داران فهم مجددحيات(اومانيسم) در دوران ايدئولوژيك بودن جامعه مان بوده است و اين پيشتازي در اين عرصه را نشايد كه كم ارزش بدانيم.جسارت تغيير و دگرگوني در ظرفيت هر ذهني نيست كه محسن خان مخملباف دوبار تن به اين دگرگوني سپرده است و اين از روح و جان سيال و پيشروي وي حکایت دارد كه اين خود به تنهايي شايسته احترام و منزلت است. در هر حال بنظر مي رسد برنده اين مصاحبه و عدم چاپ ان و آزرده شدن مخملباف كسي و چيزي نيست جز سانسور وسانسورچيان كه اينان نيز قربانيان شرايط و مقتضيات تاريخ خويشند.

ديشب يكي از مديران شهرستانهاي شغل پيشينم ؛ زنگ زد و گفت كه به اتفاق جمعي ديگر از مديران همكار براي شادباش مسئوليت مدير فعليشان كه اينك چند روزيست به سمت بالاتري منصوب شده است به تهران مي ايند و همگي قصد دارند تا مرا نيز دراين ديدار ببينند.از او تعدادشان را پرسيدم كه اگر محدود هستند در كلبه كوچكمان پذيرايشان شوم و از شامگاه تا به صبح از خاطرات شيرين دوران همكاري و صميميت ها ياد كنيم .اما گفت كه تعدادشان بيش از تحمل ظرفيت خانه 64 متر مربعي ماست! ناچار قراري براي صبح امروز در هتل محل اقامتشان گذاشتيم كه ناگزير امروز نشاني ان را دادند.( خيابان مفتح حد فاصل سميه ـانقلاب) ومن مشتاقانه به ديدارشان شتافتم.
با ديدن هركدام از انها كه چهار سالي را با آنان در نشاط حاصل از اميد به اينده بهتر( خرداد76 )با شور و فعاليت سپري كرده بوديم؛ ‏ترنم هاي آن ايام درخشان آفتابي در ذهنم مرور مي شد(جشنواره ها/كنگره ها/كنسرت ها/بزگداشتها /نكوداشتها/صميميت هاي دوران كاري/ سفرهاي كارشناسي و تفريحي و...) وآه از نهادم برمي خاست كه چه شور وولوله اي بود وما خام انديشانه و كودكانه تصور مي كرديم كه شب سياه خفاشان به پايان آمده واينك ايران را روزي ديگر است و آينده اي درخشان پيش روي . درهر حال ديدار انان كه اغلب انها را چند سالي (از زمان تشرف اقامت در ام القراي جهان اسلام وحومه)نديده بودم بسيار شيرين و لذت بخش بود.
آري زندگي مسيري آكنده از رنج و ملال است كه فقط پاره هايي كوچك از آن شيرين ودر ياد ماندنيست.
آن پاره ها نصيبتان باد.

سه‌شنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۳

پيشترها براي ازدواج چهار كاركرد(اموزشي تربيتي/جنسي/اقتصادي/توالد) قايل بودند.اينك اما در دنياي مدرن هركدام از اين كاركردها داراي بديل يا بديل هايي شده اند.بنظرمي رسد در اينده نه چندان دور روابط بيشترمختارانه ادميان( ثمره گسترش ارتباطات) وكمتر جبری و مسئولانه انان در دوره هاي زماني محدود وبر اساس توافق طرفين؛ بيش از امروزه فراگير شود. وتنها نگراني ادميان براي ادامه نسل نيز ازطريق گسترش بانك هاي نگهداري نطفه ومراكز پرورش جنين حل شود بدين ترتيب با مراجعه به يكي از اين بانكها و انتخاب تخمك يا اسپرم مورد نظر( ويا هر دو) مسئله ادامه نسل و داشتن فرزند هم حل خواهد شد.طبيعتا نهادها وسازمانهاي پرورش و نگهداري كودكان ونوزادان نيز ازاين شكل ناقص كنوني خارج مي شوند.

دوشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۳

سعيد حجاريان از رهبران جبهه مشارکت، در تازه ترين مصاحبه مطبوعاتي خود از بي توجهي مردم در حمايت از اصلاح طلبان به ويژه درعدم برگزاري اجتماعات يا تظاهرات در حمايت از تحصن نمايندگان مجلس ششم گلايه كرده است و حتي در پاسخ به روزنامه نگاري كه بروز خطرجاني براي مردم را گوشزد كرده ، گفته است: سپاه به برادر و خواهر خودش كه در جريان تظاهرات باشد هجوم نخواهد برد.
اما معقولانه ترين شيوه بروز اين واكنش نه انتقاد و طلبكاري از مردم كه همه هم وغم دانش و فعاليتهاي سياسي درساماندهي خواسته ها وكسب رضايت خاطر مردم خلاصه مي شود؛اينست كه اين پرسش را دراندازيم كه چه شد اين مردمي كه درچهار نوبت انتخابات رياست جمهوري؛مجلس و شوراها؛ حمايت تام خويش را از برنامه هاي اصلاح طلبان اعلام كردند؛ اينك حتي حاضربه باور اين اقدام ساده و بي هزينه نمايندگانشان نشدند؟


بهزاد نبوي از رهبران سازمان مجاهدين انقلاب واز تئوريسين هاي اصلاحات؛ استراتژي اينده اصلاح طلبان را تهديد قدرت و پاسخگو كردن قدرتمندان توسط همين قانون اساسي؛ توصيف كرده است.
پرسش اينست مگر دردوران موسوم به اصلاحات كه علاوه بر قوه مجريه قوه مقننه نيز در كنترل اصلاح طلبان بود توانستيم نسبت به تهديد قدرت و نيز پاسخگو كردن انان اقدام كنيم ؟ انان حتي به اندك مطالبات اجتماعي مردم هم تن ندادند وبا استفاده از تمام ظرفيتهاي همين قانون اساسي به ايجاد مانع برسر انجام اصلاحات مورد نظر مردم پرداختند.اينك شايد بتوان گفت كه تجربه اصلاحات بخوبي نشان داد كه با اين فرهنگ سرزمينمان و اين قانون اساسي اراده اي منجر به نتيجه براي پيشبرد مطالبات عصري مردممان رخ نخواهد نمود.


اعترافات محسن خان مخملباف هم موید مطلب پیشین است.

یکشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۳

آيين نامه هشتمين دوره جشن خانه سينما تنظيم و در رسانه ها منتشر شد.نكته حايز اهميت دراين آيين نامه ادامه اجراي روند سانسور در مديريت جديد سينماي كشور است. انجاييكه دريافت پروانه نمايش را براي فيلم هاي متقاضي شركت در اين به قول خودشان آكادمي لازم شمرده اند.
همچنانكه دولتهاي ماقبل مدرن براي اعمال آرا و نظراتش در رسانه ها نيازمند سانسور واعمال آن هستند در مقابل اما نهادهاي مدني وصنفي ودر يك كلام غير دولتي با ساماندهي مجموعه اقداماتي در پي شكستن اين حصارها براي رها ساختن انديشه و هنر ادميان از تنگناهاي موجود و گشودن عرصه هاي جديد در سپهر فعاليت هاي هنري انديشه اي هستند.اما در اين سرزمين كه ايران است وما ايرانيانش؛ اوضاع همه وارونه مي شود و نهادهاي مدني نيز با موافقت با اعمال سانسور دولتي ابزار دولت ها وكاهش دهنده شرمندگي اعمال سانسور دولت مي شوند.



اظهارات مصباحي نماينده راستگراي مجلس هفتم مبني بر نظارت تمام وجود مجلس هفتم برفيلمسازي و پخش ان و همچنين انتصاب عزت الله ضرغامي به رياست صدا و سيما كه پيشتر نيز در سمت معاونت سينمايي وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي طلايه دار دوران ايجاد محدوديت بوده است .اينده چندان اميدواركننده اي را حداقل در كوتاه مدت براي فيلمسازي سرزمينمان نويد نمي دهد.

شنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۳

بالاخره ايالات متحده امريكا در زير فشار افكار عمومي جهان از وتوي قطعنامه اخيرشوراي امنيت سازمان ملل متحد مبني برمحكوميت اسراييل(نزديكترين همپيمان خويش در منطقه) ؛خوداري كرد وبراي نخستين بار از مجموعه اقدام هاي دوسال اخير اسرائيليان در سركوب سرزمين باختگان فلسطيني تبري جست.چيزي كه در پس ديدار شارون و بوش در ماه گذشته و همزماني ترور دو رهبر حماس(شيخ ياسين و الرنتيسي) توسط جوخه هاي ترور اسراييل به ذهن چكمه پوشان حاكم بر اسراييل؛ خطور هم نمي كرد!؟ شايد براي اروپا ورود به عرصه خاورميانه به دليل پر هزينه بودن به اندازه امريكا جذاب نباشد اما حضور آنان براي توازن قوا در منطقه به نفع اعراب ومسلمانان؛ ضروري بنظر مي رسد. از اين روي ديپلماسي كشورهاي منطقه درتامين منافع و امتيازاتي براي اتحاديه اروپا؛ شايد كم هزينه ترين وكوتاهترين راه حل بحران كنوني خاورميانه بشمار ايد.

چهارشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۳

کمی تا قسمتی از سوختگی ناشی از پارک آبی دبی بهبود یافته ام. اما دوروز گذشته دچار سرماخوردگی شدیدی شده ام.تمامی عضلاتم دردناک و خسته است.

تصور نمي كردم هنوز درذهن وزارتيان تصويري از من باقي مانده باشد.درنگاه اول قضيه احمقانه و شوخي بنظر مي رسيد اما ظاهرا اينك موضوع قدري جدي شده است.
روي هم رفته با حضور ايت الله ... و امام جمعه ؛ شوراي شهر وشهردار راستگرا (انجمن حجتيه اي ) ونمايندگان سنتگراي مجلس؛ قبول اين مسئوليت تلف شدن وخودكشي بيش نيست. اصلا نبايد راجب ان فكر كرد چه برسد تصميم گيري!

دموكراسي و دولت كريمه محمد قوچاني در شرق بسيار خواندنيست. وادمي به قلم و شيوه نگارشش بي اختيار آفرين مي گويد.
دونكته اين مقاله اما برايم هضم ناشدني بود.نخست انكه در جايي نوشته است:دولت(دولت كريمه) كه قوي ترين نهاداجتماعي است ودر پرتو خرد و تقوا ؛عدالت را اجرا مي كند. اگر منظور قوچاني از خرد مسامحتا پارادايم خرد عصري باشد ؛ضرورت داشت كه به ان اشاره كند تا با خرد مدرن اشتباه نشود.اما اگر قصد او همان خرد يا عقلانيت باشد كه به اين ترتيب تمامي نتایج حاصل از تمایز دولت کریمه با دموکراسی از انجاييكه يكي از زيربناهايش سست و خطا خواهد بود ويران است.چرا كه اين خرد عصري است كه دموكراسي آورده و در برابر حكومت هاي فردي و يا تئوكراسي هاي تماميت خواه نشانيده است.وطبيعتا اگر خردي دركار باشد لازمه ان باور به درمان كنوني درد بي عدالتي از طريق دموكراسي است وچه جايي براي پارادايم سنت باقي مي ماند؟
دوم انكه در پايان مقاله هوشمندانه اش كه مقايسه اي بين دوتفكر ماورايي واين جهانيست؛پس از انكه به مومنان گوشزد مي كند: كه متاع گرانبهايي(خرد وتقوا) كه به دنبالش هستيد در چنته دموكراسي يافت مي نشود. براي دولت كريمه شخصيتي آسماني كه از حيث تاريخي هم قابل اثبات نيست چه رسد از حيث عقلي ؛ آرزوي ظهور كرده است .البته شايد اين اخرين؛ براي پيشگيري از اتهام محتسب باشد!؟

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۳

چرا ما ادمیان با این مرزهای اعتباری بیشتر سیاسی وکمتر فرهنگی خویش را از یکدیگر ممتاز و برتر می شماریم .

یکشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۳

چند روزی را در امارات متحده عربی بودم .خیابان ها،پیاده روها،بازارها،،خدمات وتفریحگاه ها همه و همه برای من موجب افسردگی و رنج ناشی از بی تدبیری جامعه ایرانی می شد.
بیابانی که در سال 1967 پس از خروج از قیمومیت دولت بریتانیا تا امروز یعنی 2004 توانسته است سهم قابل قبولی در اقتصاد جهانی و بازار جهانگردی به دست آورد.
برای نمونه ،خیابان الجمیرا که تا پیش از سال 1991 به یک جاده معمولی با کمتر از انگشتان یک دست ساختمان پنج طبقه بود، اینک یکی از زیباترین اتوبان های این امارت نشین با حداقل بیش از پنجاه اسمان خراش با اخرین طراحی و معماری روز شده است.
حجم مبادلات این امیر نشین در صادرات مجدد برابر تمامی ارزش دلاری صادرات نفتی ماست.میزان رعایت اصول شهرنشینی به ویژه در خصوص عبور و مرور و ارایه خدمات به مشتری چنانچه بیشتر از غرب نباشد کمتر نیست.
البته ناگفته نماند این امیران نیز چون امیران فارسی زبان سرزمینمان غیر دمکراتیک وانحصار گرا هستند ودر رده بندی جدول ارزشگذاری دمکراسی و حقوق بشر چهار رتبه از سرزمینمان پایین تر قرار گرفته اند ،اما از بیابان وحشی بی اب و گیاه در کمتر از چهل سال، برای ملتشان رفاه، بهداشت، کار وشرایط تحصیل فراهم کرده اند. نه چون امیران ما که از سر لجاجت و حماقت، سرمایه ها و فرصت های سرزمینشان را به باد داده اند.

شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۳

اگر او نباشد كه پشتوانه اخلاق شود ايا هر چيزي مجاز نيست؟ايا بدون او فداكاري براي ديگران يا هر ايده اي؛ ابلهانهه ترين كار نيست؟در نبود او تحمل رنج و سختي براي پيشرفت ايندگان حماقت نيست؟خودداري از انجام اميال وخواسته ها ي غريزي وبي پايان بشري (در هر شرايط) بيهوده نيست؟بدون او ديگر چيزي به نام اخلاقي و غير اخلاقي معنا ندارد.
راستي او چيست؟؟؟؟
ولتر گفته است: اگر خدا نبود حتما اختراع مي شد.
نيچه مي پرسد: خدا اشتباه انسان ويا انسان اشتباه خدا ؛كداميك؟
مشروعیت او را برهیچ دینی مبتنی نسازیم تا همیشه برایمان بماند.

دوشنبه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۳

به بهانه جشني به سراغ عليرضا عصار رفتيم وخواستار تدوين و اجراي يك موسيقي با موضوع اختصاصي براي ان جشن شديم. از انجاييكه سراينده عمده اثار عصار دكتر شاهكار بينش پژوه است او براي تمهيد اجراي اين سفارش؛ نشست مشتركي را باشاهكاربينش پژوه وفوادحجازي اهنگسازش ترتيب داد تا يكديگر را بهتر درك كنيم.بطور طبيعي در نخستين نشست؛ ما بيشتر گوينده بوديم و انها شنونده والبته چند سئوالي هم رد وبدل شد.پس از چند روز به دعوت صبور مدير برنامه هاي عصار؛ به خانه ايشان براي تاييد متن شعر يا همان ترانه گرد هم امديم .عزيز هنرمندي كه من افتخار دستياريش را دران جشن داشتم با شنيدن متن ترانه براشفت و ترانه سروده شده را فاقد ارزش براي ان برنامه توصيف كرد. هرسه نفر مقابل (عصار؛بينش پژوه و حجازي)جبهه گيري كردند اما بعدتر عصار بصورت كاملا حرفه اي گفت: هرچه را شما بخواهيد من خواهم خواند اما با بينش پژوه گفتگو كنيد و به نتيجه اش برسانيد.گفتگوي ما ان شب طولاني شد ونه عزيز هنرمند ما كوتاه مي امد ونه بينش پژوه؛ تا اينكه من متن ترانه را براي مسئول مربوطه بردم و پيشنهادهاي خودم را براي تغيير دو بيت از ان ارايه كردم كه مورد موافقت قرار گرفت.وعليرغم نظر هنرمند عزيز مجري برنامه همان ترانه با تغيير مختصري اجرا شد.اينك شاهکار در نخستین البوم رپ پس از انقلاب چهار ترانه اجرا کرده است که دوتای انها به نام های اسکناس و خواننده شنیدنی است.عزيز هنرمند ما ان شب با گلايه از انها مي گفت که اين دوستان براي صدا وسيما هر مجيزي را مي سرايند و مي خوانند؛ به ما كه مي رسند چگوارا مي شوند!

پيشترها تصور مي كردم نتيجه استعمار براي ملل زير سلطه كاملا كاهنده و زيان بخش بوده است.در دانشگاه به اين نتيجه رسيدم كه بخشي از اثار اين اقدام براي ان سرزمينهاي اشغال شده مثبت و ارزنده بوده است.اينك اما در حال تكراراين پرسش هستم: كه چرا كشورهاي استعمار نشده به نسبت ذخاير و منابع انساني ارزشمندشان هنوز عقب مانده اند؟.شايد مزمزه كردن اين واقعیت که استعمار شدگان دخلشان به خرجشان فزوني داشته بد طعم نباشد؟

یکشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۳

فقدان ساختار وسلسله مراتب سازماني واحد در نظام فقهي ايران؛ حادثه ای تازه مي افريند.
شوراي امنيت ملي وهيات دولت چندي پيش بهره برداري از فرودگاه امام را در دستور كار قرار داده ؛موضوع را تصويب مي كنند. اغاز فعاليت رسمي اين فرودگاه با يك پرواز هواپيمايي اسمان از دبي به تهران رقم خواهد خورد. ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح دربرابر اين تصميم موضع گيري كرده دستور مي دهد تا نيروهاي تحت امر با اعزام ميني بوس بر روي باند فرودگاه مانع از فرود اين هواپيما و اغاز بكار رسمي اين فرودگاه بين المللي شود .مسافران پرواز يادشده كه از دبي به تهران مي امدند ناچار پس از 5 ساعت تاخير واز طريق اصفهان به تهران باز مي گردند.تا جهانيان بدانند كودك نظام فقهی ايران هنوز هم براي تصميم هاي نه چندان كلان مديريتي بالغ نشده است ؛ تاچه رسد براي ورود به شبكه همگرايي و درهم تنيده اقتصاد و فرهنگ جهاني!!!

شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۳

بازي با حاصل جمع صفر وبازي با حاصل جمع يك؛ از تئوريهاي دانش روابط بين الملل است.كه البته بر رفتار سياسي هم قابل تعميم مي باشد چراكه در اين تئوري، ما نيازمند حداقل دو بازيگر مي باشيم كه در زمينه اي مشترك به رقابت بپردازند.بنظرمي رسد انچه كه اينك در سرزمينمان در اثر پيروزي بدون رقابت محافظه كاران رخ داده است نتيجه اش براي مردممان بازي با حاصل جمع يك خواهد بود.محافظه كاران براي دور نگهداشتن رقبا در بازي قدرت ،ناچار به كوتاه امدن وموافقت با اعطاي بخشي از مطالبات اجتماعي مردم به ويژه انبوه جوانان خواهند بود. در اين صورت انان با لايه هاي سنتي تر خويش كه عمده مشروعيت خويش را وامدار انانند به چالش خواهند افتاد.وچنانچه دراين چالش برگ برنده ازان سنتگرايان در کنار قدرت باشد ناچار تن به اعطاي ازادي هاي نسبي سياسي خواهند سپرد تا شریکی در این سختگیریهای برای خود بیابند.منتظر مي مانيم تا پس از گذشت يكسال از مجلس هفتم اين پيش بيني را ارزيابي كنیم.

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۳

به اتفاق سروش ،اول صبح به دره کوه های درکه رفتیم .پس از ان هم با قراری که با حسن گذاشته بودم با عیالات متحده و بچه ها به نمایشگاه کتاب رفتیم . دوطرف خیابان سئول، پارکینگ انواع و اقسام خودرو های حمل ونقل عمومی بود.تصور می کنم پس از نمایشگاه پوشاک این نخستین نمایشگاه پر مخاطب وپر استقبال مرکز نمایشگاه های بین المللی باشد. از غرفه کتاب های عربی برای فروش بازدید کردیم وبه نسبت دوسال پیش درخصوص عرضه کتاب از رونق کمتری برخوردار بود. سالن های6،5و7که محل عرضه ناشران عمومی بود حسابی شلوغ بود تا جاییکه مشاهده برخی غرفه ها به دلیل ازدحام جوانان ممکن نبود. چند کتاب از جمله تاریخ فلسفه قرن بیستم نوشته کامپانی و بررسی انقلاب ایران اثر عماد الدین باقی (البته با حضور خودش )پویایی ایمان نگارش پل تیلیخ ،یک دیکسیونر فرانسه فرانسه(le Robert de poche) ویک دائر ه المعارف برای نوجوانان ، خرید من از این نمایشگاه بود. البته به دنبال کتاب عقل افسرده اثرمراد فرهاد پور هم بودم که پیدا نکردم . ساعت شانزده هم با بچه ها و عیالات متحده کنار سالن 37 قرار بازگشت داشتیم که نمایشگاه را ترک کردیم.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۳

به بهانه انتشار البوم موسيقي گاه وبی گاه(تنبك وسنتور) برادران مرتضوي
سال77 بود كه يكي از سازمان هاي مسئول براي برگزاري جشنواره موسيقي كشوري به سازمان ما بعنوان اسپانسر و همينطور برگزار كننده پيشنهادي ارايه داد.اما هزينه هاي پيشنهاد مطرح شده بسيارگرانتر از درامد حاصل از ان بود و در نتيجه سازمان ما با شرايط جديدي تقاضاي برگزاري اين جشنواره را از سازمان مسئول طلب كرد كه مورد موافقت قرار نگرفت.در نتيجه به غيرت ما برخورد و بران شديم تا در استان براي نخستين بار يك چنين جشنواره اي با برنامه ريزي و هزينه دستگاه استاني برپا كنيم . به يمن همكاران و اساتيد موسيقي استان ،فراخواني در سه سطح تهيه شد وسه ماه بعد نيز در سه سالن به مدت چهار شب جشنواره موسیقی استان ،برگزار و ازجمله برادران مرتضوي كه در ان سالها بين 13 تا 15 سال داشتند در اين ايين خوش درخشيدند. وعلاوه بر احراز رتبه و جايزه (تنديس چكاوك زرين) بخوبي توانستند تحسین مردم واساتيد موسیقی را برانگیزانند.

دوشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۳

به بهانه اختلاف وزارت کشور ونیروی انتظامی
اغاز كار اداري من در فرمانداري ...در سالهاي 69 و70؛ همزمان با پايان دوران تحصيل در دوره كارشناسي بود ومن نفش دبير شوراي اجتماعي شهرستان را برعهده داشتم.در يكي از ان جلسه ها شهردار شهرمركزي از بي انضباطي سازمان هاي خدمات دهنده نظير آب ‏ وفاضلاب؛برق ؛گاز ومخابرات درحفاريهايشان وافزايش هزينه هاي ترميم و نگهداري اسفالت خيابان ها و معابرعمومي ؛گلايه مي كرد.فرماندار وقت (كه اينك مدير يكي از پروژه هاي سياحتي ولايت است ومن بخش اعظم تجربه اداري خويش را وامدار نگاه مشفقانه اش به جوانان هستم)در پاسخ به انتقادهاي شهردار ؛آرزو كرد نظام واحد مديريت شهري برتمامي سازمان هاي خدماتي غالب شود.آن روز من از ان يك جمله فرماندارچيزي نفهميدم حقيقت روي ان را هم نداشتم كه رك و پوست كنده از او بپرسم اين چه نوع نظامي است؟ اما رفته رفته با تشكيل جلسه هاي متعدد شورا ودر جريان قرار گرفتن مسايل و مشكلات مطرح شده از سوي مسئولان عضو شورا متوجه معناي ان شدم ودر يافتم كه در شهرهاي جوامع متمدن انواع خدمات يادشده توسط بخش خصوصي ويا دولتي تا پشت دروازه هاي شهر ها به شهرداري ها تحويل مي شود واز انجا اين شهرداري ها هستند كه چگونگي توزيع ونحوه دريافت هزينه هاي ارايه ان را تعيين مي كنند.بدين ترتيب نظام خدمات شهري علاوه بر انچه كه شهرداري ها اينك در كشور ما انجام مي دهند سامان دهنده و سازمانده ديگر خدمات عمومي نظير اب و فاضلاب؛برق؛مخابرات؛انرژي و ...مي باشند وبا اين شيوه مانع انجام هزينه هاي چند گانه براي توزيع خدمات مي شوند نظير انچه در ايران براي تامين بستر سازي متعدد(حفاري هاي)انتقال و ارايه اين خدمات و انجام هزينه هاي مضاعف ان انجام می شود و از سوي ديگر شهرداري ها با تعيين نرخ اين خدمات به منابع درامدي ديگري براي ثبات درامدشان خواهند رسيد وهمچنين اين نظام مديريت واحد خدمات شهري مانع از وابسته شدن زياد شهرداري ها به هزينه صدور پروانه ساخت خواهد شد؛ برخلاف انچه كه امروزه در كلان شهر هاي ايران رخ داده است.
البته عملي شدن اين پيشنهاد تا اخرين جرعه حيات ما پيشكش ؛دعواها و ناهماهنگي هاي وزارت كشور ونيروي انتظامي را بايد دعا كرد كه هرچه زودتر به سرانجامي مطلوب برسد.(دعواي اخير داربودن كارت ملي براي دريافت خدمات انتظامي )رسم عقلايي مالوف جهان اينست كه پليس راهنمايي ورانندگي زيرمجموعه شهرداري هاست (همانگونه كه نيروي انتظامي زير مجموعه وزارت كشور است).وبا توجه به برايند نيازمنديها و مسايل ومشكلات شهري با نظر دستيار شهرسازي و خدمات حمل ونقل عمومي شهري شهرداري ها به كنترل و ساماندهي ترافيك شهري مي پردازند.اين مديريت واحد حمل و نقل در كلان شهر ها بيش از ديگر زواياي مديريت واحد شهري حايز اهميت است.
همين موضوع را در تامين امنيت كه هسته مركزي وظايف وزارت كشور وبطور طبيعي سازمان هاي زير مجموعه ان چون استانداري ها و فرمانداري ها و بخشداري ها است را در نظر بگيريد.براساس قانون اساسي ما تمامي نيروهاي مسلح و از جمله نيروي انتظامي زير فرماندهي ولي فقيه مي باشند.براين مبنا حافظان امنيت و بازوان انتظام داخلي كشور هيچ الزام سازماني براي تبعيت از راي مديران وزارت كشور وبالاتر از ان ريس جمهور ندارند. بارها خود شاهد بوده ام كه فرماندهان انتظامي برخلاف دستورات بالاترين مرجع دولتي يعني فرمانداران كه اولين وظيفه انان تامين امنيت مي باشد؛ عمل كرده اند.كه البته اين امر نه ناشي از سرپيچي انها از دستورات به منزله تمرد؛ بلكه ناشي از دوگانه بودن مدیریت سلسه مراتب سازماني تامين كننده امنيت داخلي بوده است.این نکته یعنی دوگانگی مدیریت بردستگاه انتظامی پس از روی کار امدن دولت خاتمی و صدارت عبدالله نوری در وزارت کشور وعدم تفویض فرماندهی نیروی انتظامی به وزیر کشور از سوی رهبری رخ نمود.

یکشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۳

جمعه پيشين را به اتفاق دوخانواده از دوستان دانشگاهي در كنار درياچه استاديوم آزادي سپري كرديم .جوجه كباب ناهار هم به سراشپزي مجيد ودستياري حسن به خوبي طبخ شد.بچه هاهم كه اينك پنج نفرشده بودند به اتفاق عيالات متحده تاتوانستند كنار درياچه؛ دوچرخه و اسكيت سواري كردند.هنگامه بازي تيم هاي فوتبال ايران ومالزي هم ما با صداي ابراز احساسات تماشاگران از هيجان انگيز بودن بازي خبردار مي شديم.شام نيز خانواده خان دايي را كه بطور اتفاقي در كنار درياچه ديديم به خانه دعوت كريم والبوم هاي جديد گوگوش با يك همنوايي با مهرداد ونيز مهستي را از ايشان به امانت گرفتم.


اما سعيد در نظر خواهي مطلب پيشين با اندكي طعن نوشته بود كه چه بينش معاصري براي اين انتقادات بي پايان مي توان انديشيد: 1-وبلاگ محل بروز و عرضه احساسات؛ ارا و نظرات ادميست چه خام و چه پخته شده ان .2-چنانچه از نام وبلاگ برمي ايد نويسنده درپي بينشي معاصر است ومدعي نيست كه ان را به كف اورده ونه به ديگران توصيه اش مي كند.3-حتي اگر نام وبلاگ تدبير ويا سياست معاصر هم مي بود همچنان مي شد از طرح مسايل و مشكلات به زعم سعيد بي پايان دفاع كرد.مگر انكه نويسنده خود يكي از كارگزاران ويا سياستگذاران اين سرزمين در همان عرصه باشد.4-شخصا راه حل مشخص و شسته رفته اي را براي درمان اين عقب ماندگي سرزمينمان توصيه نمي كنم اما براين باورم كه تربيت و نهادينه شدن باور علمي(ونه سنتي /ارزشي) وهمچنين توجه به فرديت و لوازم ان مي تواند در كنار ترويج اعتقاد به حقوق مخالفان؛ بخش اعظم گرفتاري هاي فعلي ما را حل نمايد.