بینش معاصر

یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴

وطن یعنی همه دنیا


همه مدارکم را برای ترجمه به دارالترجمه رسمی سپرد ه ام تا چنانچه با کمترین بی منزلتی در محل کارم روبرو شدم با کمترین اتلاف و قت هجرت کنم.
با یکی از مشاوران مهاجرت هم یک قرار گفتگو داشتم که کمی مایوس کننده بود.او به روشنی و صراحت می گفت که تمامی مدارک و مدارجی که تاکنون طی کرده ام فقط برای قبول مهاجرت فایده دارد و با حضور در کشور مهاجر پذیرهیچ کدام از آنها به درد نخواهد خورد، مگر آنکه در یک دوره حداقل دوساله دریکی از کالج های همان کشور در همان رشته تحصیلی یا تجربی مجددا باز آموزی شود.

به مناسبت کارم به شهری که در آن بزرگ شدم رفتم.چند دقیقه ای در کوچه های محله مان قدم زدم.قاصدک آنجا را خوب می شناسد.یاد آوری دوران شیرین کودکی، با بچه های کوچه باغ نظر که اینک هرکدام از آنها در وطنی به نام دنیا درجغرافیای متفاوت(تهران، اصفهان،کلن،رم، شیکاگو) زندگی می کنند،لذت بخش بود.

پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۴

سالگرد وبلاگستان فارسی خجسته باد

من هم به شیوه پارسا نوشت هفت وبلاگی را که دوست تر می دارم در زیر می نویسم:
آشپز باشی/ سیبستان /خورشید خانم/ سردبیر خودم/ وبلاگ پویا/حباب/ خوابگرد

برای او نوشتم:

نظام، دارای حق نیست، بلکه نظام مکلف به تامین حداکثر آزادی مردم و افزایش امنیت آنان است.
ما(کارگزاران) صرفا وظیفه تامین حقوق و آزادی های مردم و کوشش برای تامین امنیت آنان رادر همه عرصه های اجتماعی بر دوش داریم و بس. پس به این ترتیب هیچ مصلحتی برتر و بالاتر از تامین آزادی و امنیت مردم نیست.
فراغت از سمت دولتی بر شما گوارا باد ،باشد تا فرصتی برای تجدید قوای دماغی و جسمی برای خدمتگزاری دوباره فراهم شود.

کتاب کوچک فلسفه و جعبه حاوی سی دی سروش قونیه به همراه متن بالا بود.