بینش معاصر

جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۸۵

انرژی تازه

هنوز هر دو دفتر را باهم اداره می کنم.قرار بود تا پایان اردیبهشت ماه، جانشینی برای محل کار قبلی برگزینند و معرفی کنند که بنا به گفته خودشان هنوز کسی را پسند نکرده اند.

شغل جدید برای کسب تجارب نو بسیار گسترده و متنوع است(به گونه ای که گاهی توجه به این موجب غفلت آن دیگری می شود)وهمین موضوع به من انرژی تازه می دهد برای یادگرفتن و اندوختن.

با هنرمندان زیادی نیز آشنا شده ام وطرح دوستی ریخته ام.دیشب تا پاسی از سحر با هنرمندی که بیش از چهل سال پیش ترک دیار کرده و در بلاد کفر رحل اقامت افکنده نشسته بودیم و گفتگو می کردیم.دانش و تجارب عمیقی در حوزه های مختلف هنری داشت.

شاید تاپیش از سفری که برای کسب ایده به خارج از کشور دارم محل کار پیشین را بطور کلی و پیش از معرفی جانشین ترک کنم.فقط دلتنگ همکاران خوبم می شوم وهمینطور...

یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵

نقد یا تخریب


بارها شنیده ویا خوانده ایم که فلان فرد یا فلان جریان به نام نقد تخریب شده است .از سوی دیگر منتقدان با استناد به آزادی بیان، گفتار ونوشتار خویش را نقد دانسته هرگونه شایبه تخریب را از دامن خویش می زدایند.

به راستی مرز میان نقد و تخریب کجاست؟چگونه اعتراضی نقداست و چه فریادی تخریب؟آیا ضرورتی به وجود این مرزبندی هست؟

بنظر می رسد اطلاق این دو واژه(نقد وتخریب)براساس نگاه ناظر(درونی یا بیرونی)صورت می بندد.چنانچه ناظردلداه و شیفته اندیشه یا رفتاری باشد نام آن تخریب است و اگر جای ما بیرونی باشد،نقدسازنده.

به باور من توجه ورسیدگی به انگیزه نقد(نیت خوانی)نه ممکن است و نه مطلوب.ضمن آنکه گشودن این باب همچون تیغ دولبی است که به زیان هردو تمام می شود.پس بهتر آن است که نقد یا تخریب را جزو تفکیک ناپذیر اندیشه و خرد مدرن بدانیم و به لوازم و تبعاتش فارغ از نگاه ناظر گردن نهیم که صواب برکت حضور و وجود آن بسیار بیشتر از نبود آن است. والبته نقادی با فحاشی مرزبندی روشن و شفافی دارد.

پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۵

هنر ابزار یا هدف


چندی پیش برای ایجاد هماهنگی برای برهم نزدن برخی برنامه ها به اتفاق مدیران همطراز و رئیس ارشدمان به دیدار فرمانده انتظامی ام القرای جهان اسلام و حومه رفته بودیم.یکی از مدیران که با پلیس گیر بیشتری داشت در ابتدای نشست به معرفی همکاران و رئیسمان پرداخت.بعد از آن رئیس پلیس تهران بزرگ که رفتارش در این چند ساله نشان داده علاقه زیادی دارد که بعنوان چهره ای مثبت ومردمی نه نظامی به او نگریسته شود، سخن خود را در باب اهمیت و جایگاه هنر به عنوان ابزاری برای بیان آرمان ها و اهداف انقلاب و تامین کننده امنیت اجتماعی و... آغاز کرد.وقول داد که همه مساعی خویش را برای برپایی برنامه های هنری به منظور تامین اهداف یاد شده بکار بندد.

به راستی هنر ابزار است یا هدف ؟وسیله است یا غایت؟
به باور من چند مفهوم نظیرمهرورزی، هنر،آزادی،کارو... جایگاهی دو گانه دارند.از سویی برای رسیدن به هدفی در مراحل نخستین وسیله اند و از دیگر سو خود هدف غایی حیات آدمیانند.آدمی بدون عشق، آزادی و بدون آفرینش گری احساس پوچی می کند و با مشارکت در تجربه های این مفاهیم، هویت(احساس بودن) می یابد.به نظر شمااینگونه نیست؟