بینش معاصر

دوشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۶

نوروز آن سال ها


مدرسه که می رفتیم تکلیف نوروزی یک مصیبت تمام عیار بود.از تمام کتاب فارسی و همین طور علوم و ریاضی باید کتابت کامل می نوشتیم و این یعنی زهر مار شدن تعطیلات نوروزی.من عادت داشتم دو سه روز پیش از شروع نوروز، بخش اعظم تکلیف ها یم را از صبح تا به شب یک نفس می نوشتم وفقط چند درس را برای روز دهم تا دوازدهم فروردین باقی می گداشتم که به معلم ها دروغ نگفته باشم که مشق هایم، طی تعطیلات نوشته ام.

من از هیچ طرف پدری و مادری پدر بزرگ و مادر بزرگ هایم را ندیده ام .ولذت مصاحبت با اون ها رو نچشیده ام اما دیدو بازدید خاله ها و عموها و تنها عمه ام برایم خاطره انگیز و جذاب بود. به وبژه که ناهارها پیش آنها می ماندیم و با بچه ها بدون غرغر کردن والدین مفصل بازی می کردیم.

از عیدی گرفتن هم اسکناس های دو تومانی و پنج تومانی خوب در خاطرم مانده است.البته وقتی به دیدن کارفرمای پدرم می رفتیم حسابی خوشحال می شدیم ، چرا که کمتر از صد تومانی عیدی نمی دادند.

پنجشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۶

نوروز بر شما خجسته باد

چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵

سالی که گذشت

از فرط گرفتاری کاری از یادم رفته بود که این وبلاگ چند روز پیش به پنج سالگی پا گداشته است.
امسال نسبت به اوضاع سرزمینم بسیار خنثی بودم حتی نسبت به جهان اطراف نیز چنین شده بودم .فقط چند روزی جنگ حزب الله و اسراییل را از شبکه الجزیره دنبال کردم.

در این سال بسیاری از ایده های کاری ام را به برکت اعتماد مدیر ارشدم به انجام رساندم. دو برنامه هنری بین المللی را طراحی و اجرا کردم.هجده نفر از همکارانم را به سفر خارجی و دو سفر داخلی گسیل کردم.دو بنای متروک را توانستم فعال و زنده کنم.

بر خلاف آنکه ده سال است از مدیران میانی نظام به حساب می آیم ، هنوز هم مستاجرم تا حاکمان سرزمینم برای دستیابی به انرژی هسته ای بکوشند و عدالت علوی را برپا کنند.البته امسال توانستم یک لپ تاپ و یک دست مبل جدید بخرم

سه‌شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۵

پایان یک پروژه

قریب یک سال بر روی برنامه ریزی این پروژه کار کردم و امروز بسیارخرسندم که به درستی به انجام رسید. نکته جالب توجه این بود که این پروژه سابقه و پیشینه ای در ایران نداشت حتی مشابهی در ابعاد کوچک نیز نداشت و من ناچار بودم بسیار حساب شده و با رعایت همه جوانب ممکن(آنچه می توانستم از اینترنت بدانم و یا از هنرمندانی که به نوعی مشابه خارجی آن رادیده بودند رجوع کنم) برنامه را دنبال کنم. تنها کاری که در حوزه مسئولیتم باقی مانده چاپ کاتالوگ آثار است.

همه هنرمندان از سازماندهی پروژه راضی بنظر می رسیدند.اما نکته مهم برای خودم مستندسازی این پروژه با سه شیوه تصویر، عکس و مستند ادبیات بود تا در آینده همه جیز از صفر شروع نشود.

صدای انفجار های مهیب ناشی از آتش بازی آخر سال کوچه مان را پر کرده و این قدری برایم آزاردهنده است.