بینش معاصر

جمعه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۵

رهنمود های پیامبر گونه مدیران فرهنگی

برای آیین تقدیر از مجموعه ای از هنرمندان که ما را در برگزاری پروژه بهمن ماه یاری کرده بودند نزدمدیر ارشد وزارتی رفته بودیم.آغاز سخنش با باید ها و نباید ها در عرصه هنر بود و دیگر نمی دانم چه می گفت،چراکه مشغول نگارش مطلبی شدم در باب اینکه چرا ما تصور می کنیم از دیگران بهتر می فهمیم؟ وباید برای دیگران خط ومرز تعیین کنیم ویا برای آنان رهنمود صادر کنیم؟

بنظرم تنها وظیفه و اختیار ما مدیران در عرصه فرهنگ(شاید هم همه عرصه ها)این باشد که باامکان سنجی قابلیت ها ی موجود(والبته کوشش برای توسعه ظرفیت های موجود) ونیز با بهره گیری از آرا و نظرهای خود اهالی فرهنگ وهنربه روشمند کردن فعالیت ها و تقویت سازه ها و بنیان های فرهنگی هنری که بصورت غیر دولتی بنا شده اند کمک کنیم.ونه اینکه پیامبر گونه احساس رسالت کنیم و خلق را یکسره گناهکار ببینیم و در قعر جهنم وبرای آنان نسخه های رستگاری بپیچیم!
مطلبم که تمام شد به هنرمندی که در کنارم نشسته بود دادم تا بخواند.خواند و در پایش نوشت: پس تو اینجا چه می کنی؟؟

جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

ازدواج به سبک ایرانی


ترکیب مینو فرشچی(فیلم نامه نویس)حسن فتحی(کارگردان موفق تلویزیون)وعلی معلم(سردبیر و مدیر مسئول نشریه سینمایی دنیای تصویر)نتیجه اش می شود فیلم ازدواج به سبک ایرانی.
یک فیلم فارسی امروزین با رعایت دقیق تمامی شاخص های لازم برای جذب مخاطب ایرانی.

ترکیب بندی اصلی فیلم بر یک خانواده متوسط ایرانی سنتی استوار است.که البته رئیس این خانواده یک حاج آقای فرش فروش بازاری با دارا بودن تمامی شاخصه های سنتی یک مرد ایرانی است.
.یک برادر زن هم که آدمی را به یاد مجموعه تلویزیونی دایی جان ناپلئون می اندازد با بازی سعید کنگرانی( بازیگر همان مجموعه تلویزیونی)، نقش کاتالیزور و مروج تجدد را در این خانواده سنتی، ایفا می کند.

فیلم قصه عاشق شدن یک مرد جوان امریکای وماجرای خواستگاری اش از یک دختر ایرانی است.فیلم پر است از طنز کلامی که البته در نسخه موجود به دلایل ممیزی، بخشی از گفتگو های داماد امریکایی با پدر خانم (حاجی بازاری) برای پیشگیری از مشابهت سازی با پیک کاخ سفید (مک فارلین) در سال های شصت ، حذف شده است.
تماشای این فیلم را برای گذران لحظه هایی خوش، توصیه می کنم.

شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۵

نگاه هنرمندان ما


استاد حسن کسایی(از پیش کسوتان موسیقی ونی نواز): من رفته بودم رادیو(صدا سیمای مرکز اصفهان)دمی در به من گفتند قرارملاقات دارین ؟گفتم نه، من حسن کسایی ام .پرسید آیا کارتی رادیو دارین؟ گفتم من کارت وچاقوندارم اما ناخن گیر تو جیبم دارم.گفت: نمی تونین برین تو .منم گفتم: دری این رادیو را که حسن کسایی یو نمی شناسن باید گل گرفت.


احمد نجفی(بازیگر سینما و تلویزیون):من و شما (هنرمندان)بیزنس مان هنر است ما آرتیستیم اما آرتیستی شغل مون.این بحث های روشنفکری که ما تافته جدا بافته از دیگران و مردم هستیم فقط برای کسب پرستیژ. من با مهندس و بقال و سرهنگ این مملکت هیچ فرقی ندارم.همه ما برای زندگی کار می کنیم .هرکس به گونه ای.


مهوش شیخ الاسلامی(مستند ساز ):من اصلا با نظر آقای نجفی موافق نیستم .ما شغل نداریم کار ما فرهنگی است واصلا مقایسه آن با دیگر مشاغل غلط است.

حدادی (هنرمندنقاش مقیم ایتالیا):ما هم مثل بقیه مردم نه انتخاب که شرایط روزگار به این سوی سوق مان داده است.ما هم کار می کنیم تا زندگی کنیم البته از کارمان لذت هم می بریم.نه به مردم منتی داریم ونه از دولت طلبکاریم.

ریس انجمن صنفی عکاسان خبری :دولت اسلامی نباید به هنرمندانی که ایستاده ادرار می کنند ودر اروپا کشف حجاب می کنند کمک کند و در امور هنری آنان راطرف مشورت قراردهد.این حق مسلم هنرمندان مسلمان و مذهبی است که از کمک های دولت و بودجه بیت المال استفاده کنند ونه دیگران که هیچ اعتقادی به نظام و انقلاب ندارند.


من با نظر احمد نجفی موافقم. والبته معتقدم که باید بکوشیم تا سامانه گردش کار و ساختار اداری و اجتماعی را به گونه ای تنظیم کنیم تاهمه آدمیان فارغ از دغدغه های نیاز های اولیه با ظرفیت غنی فراغت به اندیشیدن و آفرینش بپردازند.

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵

خبرهای خوش:انرژی اتمی یا تامین و رفاه اجتماعی


بزودی خبرهای خوشی از سوی دکتر احمدی نژاد درباره فعالیت های هسته ای ایران خواهیم شنید.

این تیتر صفحه نخست اغلب روزنامه های امروز ایران بود.نمی دانم شاید برای من و قشر معدودی چون من این واژگان و جمله ها بسان شوخی می ماند.

امروزه عصرتفاخر به قدرتمند بودن آن هم در عرصه نظامی به سر آمده است.آدمیان امروز حتی از تفاخر به موفقیت های علمی و فرهنگی هم وطنان و هم کیشان خویش هم چندان حظی ندارند و نمی برند،تا چه رسد به تفاخر به اقتدار نظامی.

ادبیات امروزین نه ما بلکه من است ومهم تر از آن سهم ونقش من در یک زندگی خوب به معنای بهداشت خوب آموزش و پرورش خوب ،آینده ای روشن و در یک کلام سهم موفقیت من در برخورداری از مواهب دنیا و لذت بردن از آن خلاصه می شود.

شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۵

در مذمت جنگ


دوروز پیش از سال نو دوتن از بستگانم به فاصله کمتر از دوازده ساعت فوت کردند.برای همین بخش زیادی از مدت اقامتم در ولایت، به آیین های سوگواری گذشت.

عمویم 77ساله پدر دو شهید بود. اکبر پسرعمویم عضو اطلاعات عملیات لشگر امام حسین در عملیات بدر(1363) منطقه عملیاتی هورالعظیم به شهادت رسید.عباس،دومین شهید خانواده عمویم عضو مهندسی رزمی تیپ قمر بنی هاشم در عملیات کربلای 5شمال شلمچه، محور جاده العماره بصره(1365)جان به جان آفرین تسلیم کرد.

اما دومین نفری که در این ایام جان باخت، شوهر خاله ام بود با 63 سال سن که از ابراز ناراحتی قلبی اش تا مرگ، کمتر از 60 ساعت بطول می انجامد.او نیز در دوران جنگ با مرارت و اضطراب دوری پسرانش که همه آنان در جبهه حضوری موثر وطولانی داشتند مواجه شده بود.

من همیشه ستایشگر سینمای غرب بوده ام چراکه با انکه سال ها از جنگ جهانی گذشته، هر ساله تعدادی فیلم سینمایی در مذمت جنگ و درمدح صلح وآشتی تولید می کنند تا ادمیان از یاد نبرند که زیاده خواهی و نفرت چیزی جز ویرانی وتباهی به ارمغان نمی آورد.