بینش معاصر

یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴

وطن یعنی همه دنیا


همه مدارکم را برای ترجمه به دارالترجمه رسمی سپرد ه ام تا چنانچه با کمترین بی منزلتی در محل کارم روبرو شدم با کمترین اتلاف و قت هجرت کنم.
با یکی از مشاوران مهاجرت هم یک قرار گفتگو داشتم که کمی مایوس کننده بود.او به روشنی و صراحت می گفت که تمامی مدارک و مدارجی که تاکنون طی کرده ام فقط برای قبول مهاجرت فایده دارد و با حضور در کشور مهاجر پذیرهیچ کدام از آنها به درد نخواهد خورد، مگر آنکه در یک دوره حداقل دوساله دریکی از کالج های همان کشور در همان رشته تحصیلی یا تجربی مجددا باز آموزی شود.

به مناسبت کارم به شهری که در آن بزرگ شدم رفتم.چند دقیقه ای در کوچه های محله مان قدم زدم.قاصدک آنجا را خوب می شناسد.یاد آوری دوران شیرین کودکی، با بچه های کوچه باغ نظر که اینک هرکدام از آنها در وطنی به نام دنیا درجغرافیای متفاوت(تهران، اصفهان،کلن،رم، شیکاگو) زندگی می کنند،لذت بخش بود.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی