بینش معاصر

چهارشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۳

دوباره براي مديرانم عزيز شده ام وسه روز گذشته رابراي پيگيري پروژه مهرماه در ماموريت بودم .همان جايي كه وحي شبانه به تازگي زياد به آنجا مي رود.پس ا زانجام اولين جلسه كاري و در ميانه دومين و سومين نشست كاري براي صرف ناهار با دوست صميمي و مدير اسبقم در سفره خانه سنتي عالي قاپو گرد هم امديم و مواضع سياسي/فلسفي وعلائق مشتركمان راپس از یکسال با يكديگر؛ هماهنگ كرديم.
خانواده هنوز در ولايت هستند.مسيح اما نگران از بازگشت است (ظاهرا رفتار كاملا غريزي من در روز زلزله حسابي اورا ترسانده است) و تلفني از من درخواست كرد كه با خواخرش(خواهرش) پيش پدر بزرگ و اينها بمانند.
ديروز نيز پيشنهادي براي همكاري با يك پروژه بخش خصوصي داشتم(البته اگر بشود نام خصوصي را بكار برد .چراكه توزيع كننده ثروت وكارفرما در بيش از 90درصد كارها همان دولت است) .

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی