بینش معاصر

چهارشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۳

قابل پیش بینی بود که مدیرمالکان همطراز پس از انی که انتظارشان از به ثمر نرسیدن پروژه مهرماه به نتیجه نرسید در یک رشته نمامی گریها و رایزنی هایی که ویژگی ما ایرانیان است به قصد تحدید من در پروژه بهمن ماه اقدام کنند واینگونه برنامه ریزی کردند که بخشهایی از برنامه آنها در این چند روزه نمایان شد.امروز علیرغم انیکه شصت پای مبارک را جراحی کرده بودم به محل کار رفتم ویک متن میانه ادبی برای مدیر ارشد نبشتم و در آن توضیح دادم که انتصاب من به این سمت کاملا به خواست او بوده است واکنون نیز حاضر هستم با همان سمت پیشین به کارم ادامه دهم.تا خطری را متوجه مدیر مالکان توانا در حفظ کیان مافیائیشان نکنم.البته در این نامه محرمانه ،قولهایی که داده بود واز سر ترس ویا غفلت تاکنون به انجام نرسانیده بود را نیز گوشزد کردم.پیشتر ها در اینجا نوشته بودم که مدیران جامعه ما برای حفظ موقعیت خویش از پارادایم حبس اطلاعات بهره می جویند تا در هر شرایطی مدیر ارشد در نگرانی از دست دادن آنها باشد و با این شیوه از کار محدود خود وسعت دریایی از کار و اطلاعات را به تصویر بکشند.حال آنکه امروزه فراوری اطلاعات شرط مدیریت و خبرگی است اما از انجاییکه نظام ما هنوز در میانه سنت و مدرنیته مذبذب است اینان بخوبی می توانند شگرد قدیمی خودشان را برای محتاج سازی مدیر به اندک دانش و تواناییشان بکار گیرند.در هر حال خود را اماده کرده ام که با جایگاه پیشین به استقبال اجرای پروژه بهمن ماه بروم والبته تاوان این تذبذب را مدیر ارشد خواهد پرداخت.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی