بینش معاصر

جمعه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۳

امروز با خانواده به پارک چیتگر رفتیم.بچه ها و عیالات متحده حسابی دوچرخه سواری کردند من هم ناچار بودم به تلفن های اضطراری در باره پروژه مهرماه جواب بدهم. پس از ان هم به محل اجرای پروژه خانه سازی مان رفتیم.تقریبا همه پروژه سفت کاری شده بود ودوبلوک ان هم در حال نازک کاری بود.تعدادی از خریدارن پروژه هم بسان ما به انجا امده بودند تا در دیدار با یکدیگر از نگرانی ناشی از قمار(براستی پیش خرید خانه با شرایطی که در قرار دادهای بسیار یک طرفه و نابرابر و بدون نظارت سازمانهای عمومی مسئول تنظیم می شود یک قمار تمام عیار است) انجام شده یکدیگر را دلداری دهند. همه متفق القول می گفتند اگر تحویل شود چه می شود!؟ اما همه در این اگر تردید جدی داشتند.البته شهرداری به تازگی اعلام کرده که انبوه سازان مسکن مکلف به دادن پیش سند خرید هستند اما ظاهرا شامل حال پروژه های قدیمی نمی شود.عمری را در تحصیل مدرک و کار و مسکن گذراندیم تا طراوت عمر به پایان آمد.دیروز خانم جوانی که مقیم ترکیه است برای همکاری با یک بخش از پروژه بهمن ماه به دیدارم امده بود و از اینکه هر از گاهی دلش برای تهران تنگ می شود می گفت.به او گفتم تهران و ایران را برای دید و بازدید اقوام اشنایان و ییلاق می پسندم و بس. این سرزمین دیگر ظرفیت و توان مادری برای فرزندانش را ندارد.امروزه مهاجرت نه یک استثنا که یک نرم شده است و نیکوست که بپذیریم ، هر انجاکه در رشد آزاد و کامل شخصیت ادمی موثر باشد وطن است.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی