بینش معاصر

چهارشنبه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۳

اين دوروزه حال خوشي نداشتم .پريروز پس از اينكه از سركار امدم و گپي كوتاه با حسن زدم پس از نوشيدن يك سن ايچ وچند برش خربزه ؛دل درد شديدي عارضم شد.همان شب هم يكي از دوستان همدوره دانشگاهي كه اينك از اساتيد دوره دكتراست شام مهمانم بود.به روي خود نياوردم تا عيشمان منقص نشود.پس از شام حدود ساعت 5/11بود كه ديگر تحمل نداشتم وهرچه بالشها را به شكمم فشار مي دادم تسكين نمي يافتم. تاساعت 4 دوام آوردم وبالاخره تنهايي با ماشين به درمانگاه نزديكمان رفتم .تزريق آمپول هيوسين كمي دردم را تسكين داد.تا ساعت 8 صبح مجددا ناچار به مراجعه به پزشك متخصص شدم.آري به التهاب و ورم معده دچار شده ام وتا اطلاع ثانوي از خوردن ميوه و سبزيجات منع شده ام ضمنا فشار خونم هم 9 روی 7 بود.ديروز هم سركار نرفتم اما ناچارشدم به تلفنهاي اضطراري كه در باره پروژه مهرماه بود مفصل و با حال نزار پاسخ دهم.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی