بینش معاصر

یکشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۴

من و افشین و یک شب به یاد ماندنی


دوسالی می شد که یک نفر با عنوان همسن عزیز و با امضای افشین از توکیو مرا می خواند و گاهی از سر لطف کامنت می گذاشت. وقتی رفتنم به توکیو قطعی شد برایش ایمیل زدم و گفتم که بزودی راهی آن دیارم .زحمت کشید و رزرو محل اقامتم را تایید کرد.عکسم را برایش فرستادم.او نیز تصویری زیبا از دوچرخه سواریش به دور ژاپن برایم فرستاد.حال همدیگر را بیشتر می شناختیم.

تا چند روز اول از کثرت کار فرصت دیدار حاصل نشد.قراری برای روز شنبه گذاشتیم که به علت ضرورت حضور دختر دلبندش در جشنواره سالیانه ورزشی مدارس ژاپن ، دیدار به فردایش موکول شد.

من به توصیه افشین برای سیاحت توکیودر فرصت باقی مانده، به محل نمایشگاه مدل شهرهای دنیا که در آن ماکتی از چند شهر مشهور دنیا ساخته بودند رفته بودم.کمی دیرتر سر قرار آمدم، او در ایتدای ورودی هتل با قامتی بلند بالا منتظرم بود.بدون مقدمه سر اصل مطلب رفتیم دیدار توکیو وگفتگو برای شناخت بهتر و بیشتر یکدیگر .البته او مرا با دنبال کردن مطالب وبلاگ، خوب(به درستی)می شناخت این من بودم که شوق کشف او را داشتم.

به اغلب خیابان های مشهور توکیو و نیز گرانترین خیابان دنیا سرزدیم. با راهنمای اش سوغاتی خریدم والبته او مهر بانی کرد و دو کیمونوی زیبا برای فرزندانم هدیه کرد. او روزه دار بود هنگامه غروب کنار یکی از خیابان ها باساندویچ و نوشیدنی به اتفاق افطار کردیم.پس از پنج ساعت خیابان گردی وخرید وتبادل اطلاعات ریز و درشت به یک رستوران سنتی ژاپنی رفتیم.

پذیرایی با دستمال گرم برای طراوت بخشی به دست و صورت، چای سبز ژاپنی بدون قند یا شکر برای نوشیدن پیش از سفارش غذا از سنت های ژاپنی است.افشین با سفارش جوجه ژاپنی، سوپ،رشته تفتیده با پوست ماهی، وکته پل( بدون نمک ) با ماهی سرخ کرده، میهمان نوازی را تمام کرد.

با افشین از این دنیای مجازی سخن گفتیم و اینکه چقدر فاصله ها را درنوردیده و افق روشن تری برای مان به ارمغان آورده است.از مهدی جامی، پرستو دوکوهکی، خورشید خانم ، حسین درخشان، نیک اهنگ کوثر، مهدی خلجی، ندا و زوال گفتیم.ازاوضاع فعلی جهان و نسبت انها با شرایط حاکم بر ایران حرف زدیم و از نسبت ادمیان و البته از سکس هم گفتیم.

تا باد چنین بادا.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی