بینش معاصر

پنجشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۴

فراغ بال از کار


بالاخره این پروژه مهرماه هم به پایان آمد ومن مثل بچه آدم به این دنیا برگشتم.از همه عزیزانی که سراغ گرفتند ویا آمدند اینجا وبا ننوشتن من روبرو شدند پوزش می خواهم.


خب،اون دو نفر هم که هرکدام پاداش سرسپردگی شان را دریافت کردند.یکی دبیر شورای شورای عالی امنیت ملی شد و دیگری پس از کلی بحث و جدل کلید شهرداری را درجیب گذاشت.


وزیر کشور سوریه هم دیروز صبح خودکشی کرد.شبکه الجزیره در بخش ماوراءالخبر دیشب بطور مفصل به انگیزه های خودکشی و نقش این سرتیپ ارتش سوریه در لبنان و همین طور دخالت وی در ترور رفیق حریری نخست وزیر فقید لبنان، پرداخت.
آخر عاقبت این شغل های امنیتی یاخوردن(خورانیدن) داروی نظافت است و یا خودکشی کردن(خودکشانیدن).


دریک اقدام برای مراقبه در ماه رمضان به ده نفر از دوستان وآشنایان با ارسال یک پیغام کوتاه از طریق تلفن همراه درخواست کردم مرا دریک جمله توصیف کنند.نتایج اش جالب است:
سرسخت و پرکار.
به غایت خشن اما دوست داشتنی. بسیار جدی و لی خوش کلام.
ادم خوبی که سعی دارد از پوسته اش به در اید وکس دیگری شود.
مهربان و دوست داشتنی ،پرکار وسرگشته میان گذشته ، امروز وآینده.
خیلی جدی.
موثر.
مدیر سیاسی که هنرش به سیاستش می چربد.
یه آدم واقعی.
توضیح اینکه به جز یک نفر از پاسخ دهندگان همه از دوستان یا آشنایان با سابقه آشنایی حداقل پنج ساله هستند.البته دونفر هم تاکنون جواب نداده اند.
دوستان مهربانی کرده اند اما دونکته جدی در این توصیف ها هست که بهتر است به آنها توجه کنم:زیادی جدی ،مرحله گذار!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی