بینش معاصر

جمعه، تیر ۱۰، ۱۳۸۴

هتل رواندا(به کارگردانی تری جورج) فیلم بسیار تکان دهنده ای است.دوقبیله هوتو و توتسی که سالها با یکدیگر درگیری داشته اند اینک در حکمرانی هوتو ها نزاع شان از سر می گیرد و ظرف کمتر از یک ماه یک میلیون نفر از توتسی ها توسط مردم و نظامیان هوتو به خاک وخون کشیده می شوند.داستان فیلم از دید مدیر( درستکاروشریف) یک هتل مجلل در کیگالی روایت می شود. او که خود هوتویی است و دارای یک همسر توتسی می باشد، با رشوه دادن به نظامیان می کوشد جان بسیاری از همسایگان ، خانواده همسرش ومردم عادی پناه آورده به هتل را نجات دهد.صحنه های زیادی از فیلم نشان دهنده جنایت های هوتوها ست اما فیلم از نشان دادن خشونت آشکار اجتناب می کند، در عوض با به تصویر کشیدن هجوم بربر گونه هوتوها(با قمه واره های جنگلی )درخیابان هاو کوچه های مملو از قربانیان که به سان تپه هایی شهر را غیر قابل رفت آمد کرده ،خشونت عریان بکار رفته در اواخر قرن بیستم را بخوبی نمایان می سازد.تا چند ساعت پس از دیدن فیلم در این اندیشه بودم که چگونه ما آدمیان در یک آن، همچون حیوانات جنگل به جان یکدیگر می افتیم وهمسایه و دوست و آشنا به یکدیگر نه تنها رحم نمی کنیم که خون یکدیگر را به شنیع ترین وجه وبه شادمانی بر زمین ساری می کنیم؟به یاد اعتراف های یکی از صرب های متجاوز می افتم که در پس پایان نسل کشی در بوسنی در زندان گفته بود" من با پدر آن دختر(مسلمان)به سلامتی تولدش در خانه شان به شادمانی، شامپاین نوشیده بودیم واینک من برای اثبات وفاداریم به نژادصرب باید به همان دخترک که در یازده سالگی بود، تجاوز کنم و پدرش (همسایه مسلمانم)را بکشم".
این فجایع و ددمنشی ها نه صرفا از دولتمردان و نظامیان که ازمردمان عادی و به نحو گسترده در اواخر قرن بیستم رخ داده است! آدمی چگونه موجودی است؟چه تضمینی برای تکرار نشدن این وضعیت، در آینده ودرجغرافیایی دیگر وجود دارد؟جهانی که هنوز ما در عصر قبیله ای وحتی مدرن آن ملی، زندگی می کنیم!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی