بینش معاصر

چهارشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۴

وروجک مان(مسیح)مرا صدا زد و با اصرار از من می خواست تا اتاق مرتب شده شان را بازدید کنم.او با همان لهجه نیم زبانی اش توضیح می دادکه اسباب بازی های خراب و اسقاطش را جدا کرده و به همراه زباله ها بیرون از خانه گذاشته است.او ادامه می داد که چون در اتاقش کمد مخصوص به خود ندارد ناچار اسباب بازی های مرتب شده اش را در زیر تختش چیده واز من می خواست تا رو تختی اش را بالا بزنم و اسباب بازی های مرتب شده اش را ببینم.با نگاهی به حجم اسباب بازی های مرتب شده اش به یاد کودکی خویش وهمه اسباب بازی هایم که در تمام دوران کودکی ام به نیمی از اسباب بازی های مرتب شده مسیح هم نمی رسید، فکر می کردم.زمانه بی رحمانه رو به جلو است ای کاش بتوانیم درکی معاصر از این تحولات داشته باشیم.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی