بینش معاصر

شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۳

پاره اي اوقات هنگامه وبلاگ خواني وبه ويژه در كامنت هابه ادبياتي از اين دست بر خورده ام كه فلان افراد و فلان جريان ها حق گفتگو و سخن گفتن از آزادي ويا تساهل و مدارا را به دليل آنكه پيشتر در انديشه ويا در حوزه عمل برخلاف آن گفته اند وكرده اند؛ ندارند!
همه ما مي دانيم كه به جبر ونه به اختيار به دنيا آمده ايم وهمينطور محيط پرورش و شكل گيري مان از جمله مولفه هاي غير ارادي ما بوده است.روانشناسان نيز به ما اموخته اند كه رفتارهاي ما بيش از انيكه برآمده از اراده ي مختارانه ما باشد معلول دو عنصر ژنتيك و محيط است. كه اين دومي نيز تا سالها ي استقلال جواني وحتي پس ازآن بيشتر جبريست تا اختياري. حال پرسش مي شود كه پس تمايز و تفاوت ميان آدميان راست كردار و نيك انديش با ديگران كه برخلاف آدميت عمل مي كنند وگوهر ونسل انساني را به خطر مي افكنند؛ چه خواهد شد؟ وارزشگذاري نيك و بد به كجا مي رود؟
بنظرمي رسد آنچه صالح و طالح ؛ سره و ناسره را از يكديگر جدا مي سازداصيل بودن يا نبودن است .به اين مفهوم كه ميزان تطابق عملكرد ادميان با باورهاي آنها؛ معرف ميزان اصالت و محك سرند سره از ناسره است ونه درستي باور و اعتقادات انها. چراكه از ويژگيهاي جدايي ناپذير آدميت تنوع باورها ودلبستگي هاست.البته كه آدميان در تجارب حيات تاريخي خويش به مشتركاتي براي ابتناء حيات و زندگي اجتماعي مناسب براي همه ادميان كوشيده اند وبه نتايجي نيز رسيده اند اما منصفانه نيست كه خوب يا بد بودن آدميان را بر انديشه انها بنا كرد. زيرا هر مرام و مسلكي كه تاكنون دوام آورده ؛ نتيجه آنست كه توانسته براي خويش جامه اي از آبرو بر اساس واقعيات حيات بدوزد.پس نقد انديشه بر جايگاه خودباقي خواهد ماند؛ اما نقد آدميان با توجه به معيار اصالت(ميزان تطابق عمل با باورها)درست ومنطقی مي باشد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی