بینش معاصر

یکشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۵

مدیر امور ...منصوب شد


بالاخره یک نفر را پیدا کردند و مرا از اداره همزمان دو دفتر نجات دادند.نکته جالب سطح ورشته تحصیلی فرد جایگزین است که هم چون وضعیت من است، البته دو سال از من جوانتر.

اول صبح ، همکارانم را به مدیر جدید شان معرفی کردم ودر توصیف هرکدام چند جمله کوتاه گفتم.پس از آن هم با حضور در دفتر کارم با ارایه چند جزوه تدوین شده که عمدتا مستند سازی پروژه ها و گردش کار و عملیات اجرای انها بود به شرح مختصری از وظایفش پرداختم.تلفنش مدام زنگ می زد و یا اس ام اس دریافت می کرد. او ناچار بود برخی از انها را پاسخ دهد و برخی را به احترام گفتار من بی پاسخ گذارد.همه این ها گواه ان است که بر خلاف من روابط عمومی قوی دارد.

از من خواست تا چند روزی را در کنار هم کار کنیم .به او گفتم جزوه ها را مطالعه کند تا در پی آن برایش سئوال ایجاد شود، آنگاه یک روز کامل در کنارش خواهم بود.یک صفحه هم چالش ها و آسیب های دوران کارم واحتمالا کارش را، تیتر وار نوشته بودم که در باره هریک از آنها چند دقیقه برایش صحبت کردم.

پس از آن برای دیداری عازم قم شدم تابرای برگزاری یکی از پروژه های بین المللی که درپیش دارم مستندات فقهی جور کنم.در راه روزنامه ها را ورق زدم دیدم که دیروز خبر انتصاب را به روزنامه ها داده اند وامروزچاپ شده است واز من در یک خط به عنوان سرپرست این سه سال یاد کرده اند.کمی تعجب کردم.بعد متوجه شدم که نمی توانسته اند مطرح کنند که من آنجا را سه ماهی است که ترک کرده ام پس عزل هم که نشده ام پس بهتر است عنوان کنند که سرپرستی بوده است و ما اینک مدیری منصوب کرده ایم؟!!

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی