بینش معاصر

پنجشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۴

چندی میان مردم:


همه جا و همه کار با آشنا و پارتی!

روزهای زوج برای ادامه درمان (فتق دیسک) به فیزیوتراپی می رفتم. یکی از این روزها، آقایی هم سن و سال خودم به مطب آمد وقبل از هر چیز به معرفی شغل خودش که در دفتر فروش هواپیمایی جمهوری اسلامی کار می کند، پرداخت وپس از ذکر بیماری خویش، اضافه کرد که در صورت اینکه بهبود یابد همیشه در خدمت خانم دکتر و همکارانشان برای تهیه بلیت خواهد بود.


وصال_ شصت میلیونی!

راننده آژانسی که دیروز مرا از محل کار به خانه آورد، نقل می کرد که پیش ازسرویس من، چند ساعتی خانم جوانی را به بنگاه های معاملات ملکی محله های اعیان نشین برده است واز لابلای گفتگوهای تلفنی آن خانم متوجه شده که ایشان معشوقه یک فرد پولدار هستند که برای تردد آزادانه (وراحتی وصال) به ایشان اجازه داده اند تا مبلغ پنجاه میلیون تومان برای رهن یک آپارتمان در آن محله ها به حساب ایشان هزینه کند. امامبلغ رهن آپارتمان مورد علاقه خانم بیش از شصت میلیون تومان بوده است!



شوینیسم_ ایرانی!

گوینده رادیو پیام از هنرمندی گروه موسیقی خنیا و استقبال فرانسویان از این گروه در پاریس سخن می گوید. و با لحن مباهات آمیزی ادامه می دهد: هنر نزد ایرانیان است و بس!


مظلوم، شهردار سابق!

راننده جوان یکی از آژانس ها با اظهار گلایه از ترافیک سنگین و خسته کننده تهران واینکه تهران به یک پارکینگ بزرگ تبدیل شده است، می گوید: حیف که نمی گذارند آقای احمدی نژاد کارکند وگرنه او می توانست حداقل این شهر را اصلاح کند.

این گزارش هم ازسعید بیابانکی، شاعر معاصر خواندنی است.


0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی