بینش معاصر

شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۳

روزهای پرکاری رو می گذرونم.الان هم پسر خرد سالم، برای اینکه خوابش ببره داره ترانه ای رو از سیاوش قمیشی با اون لهجه نیم زبونیش زمزمه می کنه وبرای من شنیدنش کلی لذت بخشه.دو فاز از چهار فاز طرح استخراج اطلاعات دفتر کارم رو تموم کردم،قصدم از اینکار اینه که کارهای دفتر کلید هیچکس نباشه.روز چهارشنبه پس از 15 ماه که از اومدن تیم جدید مدیران راست در محل کارم می گذرد فرصت شد تا با مدیر ارشد برای شرکت در یک جلسه اداری به ولایت برویم وخب ناچار تا اونجا اون حرف زد و من شنونده بودم .موقع برگشتن من پشت فرمون خودرو(از بس اقایون روزهای جمعه و چهارشنبه به زمین و زمون بدو بیراه می گن و دشمن تراشی می کنن،کسی بهمون هواپیما نمی ده ناچار پس از ده روز پیگیری با خودرو می رویم)نشستم و شروع کردم به انتقاد از سیاست هاشون و همین طور افکارشون در باره نظارت قیم مآبانه برمردم که مبادا دینشان خدشه دارشود.وقتی به ضرورت رعایت خط قرمزها اشاره کرد و کلی فلسفه بافت پاسخش را با مناظره دهریون با امام صادق کنار کعبه دادم و نتیجه گرفتم سیره دینی معتقد به وجود خط قرمز نیست . وقتی کم آورد گفت که نظام اینجوری می خواد ،اینجا بود که من فوری بل گرفتم وگفتم که پس بین دین و نظام تفاوتی آشکار است . به ناچار قدری سکوت کرد و در پاسخم گفت: الان تفسیر دین را نظام می کند و من و تو ناچار به پذیرشش هستیم؟؟.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی