بینش معاصر

شنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۳

ولایت که رفتیم روز دوم سال نو ماشین خراب شد و من ناچار شدم دوروز تمام پابه پای مکانیک برای تعمیر خودرو پادویی تامین قطعات مورد نیاز رو انجام بدهم و چیزی حدود یکصدو بیست و هفت هزارتومان هم پیاده شوم .بهمین علت هم نتوانستیم به دیدار دوستان و بستگان درجه دوم هم برویم . اما با اصرار پسر داییم که بیش از انکه جزو فامیل بحساب بیاید از دوستان است یک شب شام مهمانشان بودیم و همان شبی بود که اشغالگران اسراییلی احمد یاسین رهبر معنوی حماس را ترور کرده بودند وشبکه های تلویزیونی ماهواره ای بقایای این حادثه را نشان می دادند .پسرداییم گفت که عزم جدی دارد که ایران را ترک کند وبرای غنی سازی شغلش که تجارت است به دبی کوچ کند مقدماتش را نیز که ثبت شرکت و پیدا کردن شریک خوش حساب عرب است فراهم کرده است. بنظر می رسد که ایران با این جمعیت وفرهنگ واین مدیریت دیگر ظرفیت پاسخگویی به نیاز های نسل جوانش را ندارد.ظریفی می گفت که کشورهای متمدن غربی حداکثر می توانند هفتاد ملیون نفر را اداره کنند اینها که جز بدویت چیزی ندارند .

نمیدانم در پس این فتنه جدید چیست؟ ایا رهایی از زندگی نکبت بار حقوق بگیری ویا کوششی طاقت فرسا واز نوبرای کسب اندک معیشت؟هرچه هست اینبار نقطه عطفی دیگر در حیات معیشتی من خواهد بود.بیش از شش بار شغل خود را تعویض کرده ام .گاهی قراردادی بوده ام وگاهی پیمانی و اینک هم برای دومین نوبت رسمی وزارتی.ماجرا ازا ینجا اغاز شد که به رسم مالوف هرساله مدیران برای نشست پایان سال دعوت شدند واز جمله خودمن هم جزو دعوت شدگان بودم اما ساعاتی پیش از شروع مجلس با تماس تلفنی با دفترم اعلام کردندکه اشتباه کرده اند و من جزو مدعوین نبوده ام .شب هنگام مسول دفتر مدیرم زنگ زد و با ابراز ناراحتی از رفتار مدیرش سعی در دلجویی از من داشت.یکی دیگر از مدیران در تماس تلفنی می گفت که وی اعتراض خود را به این کار انها اعلام کرده است . درهر حال پایان سال با این تردید پایان یافت که ایا من در این شغل که هنوز ظرفیت تجربه اندوزی برای من را دارد خواهم بود یا نه؟ واین پرسشی است که تا چند روز اینده با پایان یافتن تعطیلات نوروزی پاسخش روشن خواهد شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی