بینش معاصر

سه‌شنبه، دی ۳۰، ۱۳۸۲

فیلم داستان مردي(ژان كلود ون دام) است كه در اثر يك بي عدالتي(ناشي از نداشتن مستندات كافي براي
محكوم نمودن قاتل همسرش كه درپايان دادرسي با هفت تير پليس در ساختمان دادگستري ؛قاتل را شخصا مجازات مي كند)به زندان ابد محكوم مي شود وبراي سپري كردن اين ايام او را به زنداني كه ويژه تبهكاران حرفه ايست منتقل مي كنند.همانند تمامي زندانها و به ويژه زندانهاي تبهكاران حرفه اي؛ باند بازي بين زندانيان و رشوه خواري زندانبانان متعارف است و بر خلاف ان خواستن و عمل كردن كمي تا قسمتي به تجربه امر محال مي ماند.ژان كلود ون دام ناخواسته (براي حمايت از جواني كه مورد تعرض جنسي واقع شده) درگير با باند مافياي روسيه (داستان در روسيه مناطق مسلمان نشين چچن مي گذزد وصداي اذان وعبور ميگهاي جنگنده بر فراز زندان مشعر برهمين است) ميشود كه مسئولان زندان براي تنبيه" وي را به سلول انفرادي كه از ميان ان فاضلاب ديگر زندانيان عبور مي كند؛منتقل مي كنند.افسردگي ناشي از اين بي عدالتيها وي را براي خودكشي نافرجام اماده مي كند.در اين ميان اما يگانه چيز اميد بخش پروانه ايست كه وارد سلول شده و ياداور خاطرات او از همسرش مي شود( او كه هميشه عكس همسرش را در كنار استخر شنا را با خود دارد)زماني كه گفته بود: ادمهاي خوب پس از مرگ به شكل پر وانه خواهند شد. اين پروانه نماد محبوب قهرمان فيلم مي شود و وي اميدوار براي ساخت اينده اي بهتر مقاومت را پيشه مي كند. دراين زندان هر از گاهي بازي مرگ باري همچون نبرد گلادياتورها بين تنومندان زنداني وبا تدبیر زندان بانان برپا مي شود . اين بازي بيش از انكه براي زندانيان جذاب باشد( كه به دليل بيكاري و فراغت هست) براي زندانبانان وسیله قمار كردن و خلاصي از دردسر شورش زندانيان یاغی؛ مفيد است وبهمين سبب به اجراي اين بازي مرگ دامن مي زنند.
قهرمان فیلم را ازسلول انفرادي؛ براي گذران بقيه مجازات به سلول زندانيي مي فرستند كه به گفته زندانبانان تاكنون سه نفررا به همين گونه به قتل رسانده است. هم سلولي جديد دايما در حال خواندن ونوشتن است وكلامي با قهرمان رد وبدل نمي كند واين بر ترس و نگراني او مي افزايد.ژان باچند نوبت ديدن نبرد گلادياتورها كه منجربه برنده شدن همان تبهکار متعرض به دوست همبندش شده است تصميم به انتقام از اين جنايت كار را مي گيرد وبا ورزش كردن مداوم و سخت؛ عاقبت به هدفش(كشتن جنايتكار) در یک نبرد دست مي يابد اما در چنبره بازي زندانبانان براي كشتن ديگران گرفتار مي شود واينجاست كه هم بند ش با تذكر اين نكته(دستمایه اجرای منویات زندانبانان نشدن) سعي در نجات او از اين وضع را دارد.در اين حين زندانبانان جنايتكار ديگری را از يك زندان ديگر براي پيشگيري از قدرت ژان به زندان مي اورند . اما وي در نتيجه تاثیرتوصيه(نگذار انسانيتت را ازت بگيرند) قبل از مرگ دوستش كه توسط همين جنايتكار جديد مورد تهديد وازار جنسی قرارگرفته و دست اخر براي دفاع شرافتش كشته شده بود؛ قرار ميگيرد واز مبارزه كردن خودداري مي كند.هم بند ژان مسرور از اين اتفاق شرايط فرار ژان را با ديگر دستيارانش فراهم مي كند واز او مي خواهد كه درپي رهايي دست نوشته هايش كه اسرار جنايات اين زندان است را منتشر سازد.ژان با خودرو ريس زندان ازاين بازداشتگاه مخوف رهايي مي يابد و هم بندش نيز با كشتن رئيس زندان انتقام زندانيان را از وی می ستاند.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی