بینش معاصر

چهارشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۲

شايد بتوان گفت كه حكومت فقهي ايران روند سكولاريزاسيون جامعه ايراني را تسريع كرد ه است.
با مروري بر مصاحبه ها وگفتگوهاي مندرج در روزنامه ها و نشريات سالهاي نخست انقلاب مي توان بخوبي دريافت كه روحانيت انقلابي شيعي ايران همگام با نخبگان جامعه تعارضي را ميان اسلام و خواسته هاي عصري مردمي ؛حداقل در حوزه نظري قايل نبود.گرچه در كتابچه ولايت فقيه اشاره اي به نقش مستقيم مردمي نشده بود اما ايت الله خميني رهبر انقلاب بارها در مصاحبه هايش در پاريس در پاسخ به جايگاه مخالفان اسلام در نظام اسلامي كه وي طراح ان خواهد بود به صراحت ازرعايت حقوق اقليتها ومخالفان مادامي كه دولت اينده را به رسميت بشناسندو قصد ستیزه با دین را نداشته باشند؛ سخن گفته بود.حتي ايت الله مطهري كه بعدها در اثر معرفي دست نوشته ها وچاپ سخنرانی هايش بعنوان تئوريسين نظام اسلامي تازه تاسيس شده لقب گرفت دريكی از سخنرانیهایش از ضرورت تاسیس کرسی مارکسیسم در دانشگاه تهران سخن رانده بود .انچه که در هنگامه نخست دهه شصت نتیجه امنیتی کردن فضای عمومی جامعه ناشی از سهم خواهی مجاهدین خلق از قدرت حاکمیت(انجام تروردست اندرکاران حاکمیت وانجام عملیات ارهابی کور نظیر بمب گذاری در معابر) به یکباره نه تنها عملی نشد بلکه صرف اعتقاد به اندیشه های مارکسیستی و چپگرایانه و یا حتی متمایل به چپ جرمی نابخشودنی و مستوجب عقابی بزرگ تلقی می شد.
در این سالها نظام در گیر جنگ خشونت بار عراق علیه خویش بود که اگر نه بود رشادت ها و فداکاریهای شیفتگی ناشی از انقلاب به ثمر نشسته که نسل جوان خویش را در بارور ساختن ان موثر می دانست هر ان انتظار از کف رفتن بخشی از حاکمیت ایران بر سرزمینهایش بسان انچه در دو سده اخیر رخداده بود امری طبیعی تلقی می شد. اما در این سالهای پیش گفته شخصیت فره ایزدی ایت الله خمینی با ان ویژگیهای رهبریش در تهییج جوانان به گرایش به اسلام وانچه که ایدئولوژی اسلامی بنا شده توسط دکتر علی شریعتی تبیین می نمود همه و همه مانع از آن می شد که اکثریت جوان ان روزگاران از حوزه خرد به نقد رفتارهای حکومت فقهی ایدئولوژیک شده بنشیند وجایگاهی را برای دگراندیشان فارغ از روش انان در برابر حکومت قائل باشد. این همه با سپری شدن جنگ و پذیرش دیر هنگام قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل ارام ارام رنگ باخت و نظام فقهی با از دست رفتن رهبر انقلاب دور جدیدی از حکومت فقهی را تجربه کرد.انتخاب حجت الاسلام خامنه ای درمیان نامزدهایی که پس از برکناری ایت الله منتظری می توانستند به این سمت در شورای رهبری حضور داشته باشند در ان زمان چندان گران نیامد.وی که از حیث سلسله مراتب حوزوی در ردیف روحانیان طراز دوم نیز محسوب نمی شد با ذکر خاطره سید احمد خمینی پس از قرائت وصیت نامه رهبر انقلاب مبنی بر رضایت ایت الله خمینی از جانشینی وی و پایمردی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در زمینه سازی پذیرش این رهبری ولو با قید اولیه مدت محدود بر این کرسی تکیه زد. واین اغازی بود بر انچه که نگرش رفته رفته فراگیر نقد قدرت نزد مصاحبان انقلاب را سبب شود. درسهای دکتر عبد الکریم سروش درباب نهج البلاغه و مثنوی معنوی که در دوران حضور ایت الله خمینی به گونه ای ملایم در حاشیه تقابل با اندیشه ولایت مطلقه فقیه ونتایج ناشی از آن می بود اینک به شکل گسترده ای نتیجه نیاز نسل انقلاب به گفتمانی نو پس از سپری شدن دوران شیفتگی در مسجد امام صادق اقدسیه وبعد ها در خانه جلایی پور(وچاپ انها در مجله کیهان فرهنگی و بعدها کیان) مطرح و مورد استقبال قرار گرفت.
گرایش جانشین ایت الله خمینی به سبب فقدان تحصیلات مناسب تصدی این امر(فقدان رعایت سلسله مراتب علمی رایج در حوزه های علمیه) به روحانیان سنتی سنتی بسیار بیش از ایت الله بود و همین امر سبب شد که بخشی از مرافقان حکومت اسلامی فقهی ارام ارام سهم خویش را از حکومت جدا سازند ویا ناخواسته به حاشیه رانده شوند(متن استعفای سید محمد خاتمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بهترین سند در این خصوص می باشد). در این دوران هاشمی رفسنجانی که نقشی کلیدی در تحولات ایران تا ان زمان ایفا می کرد و در پایان بخشی جنگ در ان زمان نیز بسیار موثر بود بعنوان نخستین ریاست جمهور پس از رحلت ایت الله به قدرت رسید وهمچون گذشته که به پراگماتیک بودن در میان روحانیان شهره بود بخشهایی از دولت راکه دغدغه سید علی خامنه ای بود به جانشین ایت الله واگذار کرد تا با خیالی آسوده به انجام برنامه هایش در دیگر عرصه های حکومت به ویژه حوزه اقتصاد و صنعت در رویای عصر سازندگی به درج نام خویش در تاریخ بپردازد.
در خارج از حوزه ملی" جامعه جهانی با پیدایش فن اوریهای نوین در عرصه ارتباطات و همچنین فروپاشی تجسم عینی یوتو پیای مارکس- لنین شاهد نقطه عطفی در سیر تاریخ بشری در اواخر قرن بیستم می شد. اینک در ایران نیز نسل جدید آرام ارام در حال بالنده شدن بود نسلی پر جمعیت که ثمره توصیه روحانیان شیعی بمنظور افزایش اقتدار امت محمد به ویژه شیعیان اولین امام را در جهان سراسر کفر و غیر شیعی نوید می داد. اما وهزار اما که این نسل بر خلاف انچه نخست پیدایشش را برای غلبه بر جهان کفر تقدیس می کرد و نقش اینده اش را در جهان (دار الحرب ویا دارالکفر) بعنوان پرچمدار مراعی احکام الهی نوید می داد کمترین قرابت را با انتظارات روحانیان حاکم بر ایران در انتخابات سال 76 از خود نشان داد. براین چالش روحانیان حاکم با نسل جوان پس از انقلاب بیفزاییم بخش اعظم کادرهای انقلابی اوان انقلاب را که اینک به افرادی میانسال مبدل شده اند و در حال سبقت گرفتن از یکدیگر در تطبیق خواسته های این نسل(ازادیهای اجتماعی-تفکیک حوزه خصوصی و عمومی از یکدیگر –ضرورت رعایت واحترام دولت به انتخاب حوزه خصوصی افراد واز همه مهمتر انتخاب نوع حکومت براساس معیارهای خودشان بسان انچه پدرانشان کردند) با ا ندیشه های دینی ی هستند که ساختار حکومت فقهی روحانیت شیعی مانع از آن می شود.
حاکمان فقهی پس از طی دوران گیجی وآرایش مجدد برنامه و نیروهایشان (بهار 78) برای مقابله با انچه فریب خوردگی ناشی از غرب می نامیدندش راهبرد مقابله با انچه باعث پیدایش امید به اصلاحات 76 را سبب می شود در پیش گرفتند.واز اینجا بود که کادر های اوان انقلاب یکی پس از دیگری همنوا با نسل نوی برآمده از انقلاب به پایان همزیستی دین و دولت در حوزه عمومی رای دادند.مانیفست جمهوری خواهی اکبرگنجی- سخنان عبدالکریم سروش در جمعی کوچک از علاقه مندانش در اصفهان( مبنی براینکه چنانچه امر دایر باشد براین که حقوق اساسی انسانها به خطر افتد ویا یکی از گناهان صغیره گسترش یابد عقل بر تن دادن به دومی حکم می کند ) اعلام اینکه دینداری با قرائتی می تواند( ونه الزاما اینگونه است) با دمکراسی جمع شود واینکه سکولاریزاسیون به معنای نفی دینداری نیست توسط محسن کدیور و.. همه و همه حاکی از سکولاریزه شدن نخست اندیشه جامعه ایرانیست و انگاه ساختار های مبتنی بر این اندیشه واین می تواند با نگرشی درست به مذهب(معنویت) در حوزه خصوصی دست مایه ای ارزشمند به اینده ای درخشان برای نسل اتی به شمار اید.