بینش معاصر

سه‌شنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۲

دعوت از وزرای خارجه سه دولت پر نفوذ غرب برای اعلام پذیرش پروتکل الحاقی از معدود اقدامات واقع گرایانه اما دیر هنگام حاکمان ایران بود.
بطور کلی رفتارها و اقدامهای دولتها را می توان بر دو پایه امنیت و منافع ملی بررسی و تفسیر کرد.تلاش دولتها برای تامین امنیت از نخستین کارکردهای دولتها بشمار می امده است .پس از اختراع بمب اتم که پایانی بود برای تفوق سلاح های متعارف ونیز دسترسی بشر به تسلیحاتی که اینک می توانست بطور یکجا دشمن را نابود گرداند و در پی دستیابی ایالات متحده به دانش ان واستفاده در جنگ جهانی دوم برعلیه ژاپن و موفقیت حاصل از ان در تسلیم این کشور دیگر دولتها برای تامین امنیت خویش به داشتن چنین سلاحی ترغیب شدند.اما دانش وفن آوری مورد نیاز ان مستلزم مرور زمان وسرمایه گذاری کلانی بود که مانع دستیابی اسان آن برای همه کشورها می شد. از سویی دولتهای فاتح اخرین جنگ جهانی با تقسیم بندی جهان به حوزه های تحت نفوذ خود و تامین امنیت انان مانع دستیابی بی قیدو شرط دیگر کشورها به این سلاح کاملا استراتژیک می شدند. وآنان نیز پس از چند سال مسابقه تسلیحاتی بویژه در این حوزه بی انتها با تنظیم معاهداتی( سالت ) توقف گسترش عمودی(منظور افزایش کلاهکهای اتمی نزد دارندگان اصلی یعنی امریکا و شوروی ) این سلاح هارا پذیرفتند. (گرچه ایالات متحده پس از انفجار یازدهم سپتامبر با توجیه بروز تغییرات بنیادین اقدام به خروج یکجانبه از توافقنامه کرد)
در پی رخداد یازده سپتامبر و اشکار شدن شکننده بودن امنیت داخلی بزرگترین و ثروتمندترین قدرت دنیا ایالات متحده بر آن شد تا با گوشمالی دادن هرنظامی که به نوعی زیست امریکایی را به سخره گرفته است حیثیت از دست رفته را باز گرداند. در دسترس ترین گزینه طالبان بود که اینک اهمیت خویش را به دلیل نابودی شوروی از دست داده بود.انگاه عراق می توانست سرپوشی باشد برای انچه در افغانستان به دست نیامد و مالیات دهندگان امریکایی را از تحمیل این هزینه رنجیده خاطر کرده بود. به نکات یاد شده بیفزاییم تعهد منطقه ای امریکا را در حراست از اسراییل وضرورت تامین بلند مدت امنیت این دولت متولد شده پس از جنگ جهانی دوم.براین اساس گزینه بعدی برای خلع سلاح مخالفان دولتی در منطقه است که از اغاز پیدایشش در1979 از نبرد با غرب و بویژه ایالات متحده امریکا سخن رانده است و در گویش رهبرانش مدام از نابودی متحد امریکا در منطقه (اسراییل ) سخن شنیده می شود و در دهه هشتاد کعبه آمال اسلامگرایان می بود. اما این دولت قدری متفاوت تر از آن دو گزینه است.نخست انکه گرچه رفتار این دولت بر سیاق دیگر کشورهای عضو جامعه جهانی نیست اما وجود چند ویژگی از جمله انتخابی بودن بخشهایی از ارکان ان(بویژه نتایج انتخابات دوم خرداد 76) ونیز توسعه و تجدد بخشهایی از جامعه همچون زنان وجوانان ونیز عقب ماندگی مفرط دوستانی از ایالات متحده در منطقه و در حوزه های حقوق بشر و دمکراسی (عربستان –کویت –امارات متحده عربی واردن) ونیز جمعیت قابل توجه ان کشور مانع از ان بود که امریکا انچه را بر افغانستان و عراق روا داشت به اسانی انها بتواند بر ایران اعمال کند.دو گزینه اعمال فشار جهانی وهمداستانی اروپا برای فقدان راه گریز ودیگری ضربه های فشرده ومنقطع نظامی به مراکز هسته ای و نظامی و پاره ای از صنایع زیربنایی(با همکاری اسراییل) برای به زیر کشیدن ایران ومهارش بعنوان قدرت تهدید کننده منافع غرب و اسراییل در منطقه می توانست اسودگی خیال را برای امریکا ومتحد منطقه ایش فراهم آورد.
با پذیرش امضای پروتکل الحاقی از سوی ایران ظاهرا گزینه اول به نتیجه رسیده است واین برای ایرانیان مایه مسرت است هرجند که سردرگمی و بلاتکلیفی در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی به پایان نیامده اما همین اقدام هم گامی بسوی حفظ امنیت و منافع ملی است گرچه به تعبیر چنگیز پهلوان جمهوری اسلامی بسان کودک عقب مانده ایست که حرکت می کند اما دیر هنگام وپر هزینه.