بینش معاصر

پنجشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۲

سروش وصیتنامه بابک را برایم اورد تا بخوانم.چند نکته در این نوشته بسیار خود نمایی می کرد:هیچ اثری از تنفر از والدینش که برای تنبیه انان مختارانه مرگ را برگزیده بود دیده نمی شد.به تفاوت دیدگاه های خویش و والدینش بسیار اشاره کرده بود. از نزدیکانش مانند دوست دخترش و سروش و عمو و زن عمویش به نیکی یاد کرده و از انان بابت انچه به حمایت از او نزد والدینش متهم شده بودند عذرخواهی کرده بود. ارزو داشت که مرگش تلنگری باشد برای تغییر ارا و افکار پدر و مادرش.
ظاهرا او پیش از سال نو به این نتیجه رسیده بود که با اجاره منزلی بطور مستقل وبدور از نظارت(دخالت) والدینش زندگی کند اما انان علیرغم تمکن مالی ازاجابت این درخواست خوداری کردند این موضوع به اضافه از دست دادن دوست دخترش امید به اینده مورد نظرش و نیز رهایی از بحرانی که در ان گرفتار امده بود را از او ستانید.روانش شاد باد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی