اگر او نباشد كه پشتوانه اخلاق شود ايا هر چيزي مجاز نيست؟ايا بدون او فداكاري براي ديگران ابلهانه نيست؟در نبود او تحمل رنج و سختي براي پيشرفت ايندگان حماقت نيست؟خوداري از انجام اميال وخواسته ها ي غريزي (در هر شرايط) بيهوده نيست؟بدون او هر كاري درست و جفا برهر زيردستي ممدوح است وديگر چيزي به نام اخلاقي و غير اخلاقي معنا ندارد.
راستي او چيست؟؟؟؟
راستي او چيست؟؟؟؟
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی