بینش معاصر

چهارشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۲

پس از گذشت دوماه از بازگشت از دوره پزشكياري و كار كردن روزانه در يك شيفت اورژانس بهداري شهرك دارخويين براي انجام يك عمليات نظامي عازم كردستان شديم.سفر بسيار دلپذير و جذابي بود جاده هاي غرب كشور با كوههاي سر به فلك كشيده شان در پاييز سال 1364ديدني بود.يك شب را در كرمانشاهان در قرارگاه سپاه اين شهر با كنسرو تن ماهي و خاويار بادنجان شام انشب” گذرانديم.فرداي انروز به سنندج مركز استان كردستان رسيديم.مقر ما پادگان لوله در كنار سد سنندج بود.چند روزي را در اين پادگان تازه تاسيس شده و در مجاورت ابهاي سد با مشق رزمي صبحگاهي و خواندن روزنامه و مجله سپري كرديم.چادر هاي استقرارمان در دامنه كوههاي دو طرف سد قرار داشت . چهار پتو به عنوان تشك و دو پتو براي روانداز ويك والور پاسخگوي گرمايش شبهاي سرد حاشيه سد نبود.نكته جالب در اين اقامت وضو گرفتن سحرگاهي بود كه از فرط سرما پوست دستانمان خشك شده بود ودايم ترك مي خورد و از بين انها خون مي امد.دو هفته اي سپري شد با اتوبوسي ازراه مريوان مارا به پاسگاه مرزي عراق بنام طوويله بردند.ناهار راا نجا خورديم ودر اصطبلهاي پاسگاه كه پر از كاه و يونجه بود كلي بازي كرديم.از انجا با وانت لندكروز مارا به رشته كوههاي هزارقله رساندند.چه پيچها ودرههاي وحشتناكي انتظارمان را مي كشيدند.هر پيچ اين جاده مارا به مرگ دعوت مي كرد؛وانت لندكروز حاملمان براي هر پيچ اين جاده هولناك ناچار به گردش چند فرماني بود.به هرحال به بنه (محل استقرار تداركات وبخشي از توپخانه كه به فاصله كمتر از ده كيلومتري جبهه است)رسيديم.يك كيلومتر انطرفتر اورژانس بهداري بود.شب را انجا خوابيديم.پس از نماز صبح با يك بلد از نيروهاي واحد اطلاعات عمليات لشگر ؛ پياده عازم محل عمليات شديم.كوهپيمايي لذت بخشي بود. ناهار را در بين دره هاي منتهي به مقصد درزير يك درخت پر سايه (اب و هواي كردستان عراق بمراتب از اب وهواي كردستان ايران گرمتربود) خورديم.يك تا دوساعت بعد به چادرهاي امداد كه در دامنه كوههاي زيردست تپه هاي دال زرين(محل عمليات) علم شده بود رسيديم.










0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی