بینش معاصر

پنجشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۸۲

ديروز صبح براي عزيمت به شهرستان به فرودگاه رفتم. با ورود به سالن انتظار؛ يكي از پنج تابلو تبليغاتي صنايع كه بالاي اغذيه فروشي نصب شده بود مرا به وجد اورد وخاطرات 7 سال پيش را زنده كرد.عصر يك روز كاري درسال 75 مراجعه كنندهاي متشخص به كنار ميز من امد واز من در خواست بازديد از كارخانه اش را داشت.منهم كه با اين درخواست؛ يكباره مواجه شده بودم طبيعي بود كه قدري با ترديد به موضوع بنگرم؛ براين اساس وبراي رعايت احتياط قرار را براي فردا تنظيم كردم كه يكي از كارشناسان همكار م باشد.
كارخانه اي با سرمايه 5/4 ميلياردي وتوليد يكي از اقلام بسيار حياتي ان زمان بدون سرمايه وامكانات دولت وحتي مواداوليه دولتي؛ به دليل حماقت مسوولان در فهم فلسفه مقررات ونه حتي قوانين اجازه توليد وعرضه محصولش را نيافته بود تا مبادا قيمت ان محصول از قيمت اعلام شده ستاد تنظيم بازار براي ان محصول كه تماما توليد وعرضه اش درانحصار دولت بود وحداكثر ظرفيتش نيز كمتر از 2/1 تقاضا را تامين نمي كرد؛ ؛شكسته شود. فرداي بازديد با شرح انچه مشاهده شد براي مدير كل ..( كه بسيار فرد فاضل وبا معرفتي است) گزارشي براي ريس ستاد تنظيم بازار استان( وزير فعلي صنايع) تهيه كرديم ودر ان خواستار صدور مجوز توليد وتوزيع ان كالا براساس قيمت تمام شده كارشناسي شده از سوي سازمان حمايت از مصرف كنندگان شديم. وي با درك ضرورت اين امر اما نگران از مغايرت قيمت كالا با قيمت اعلامي ستاد تنظيم بازار اجازه اين امر را با مسوليت خودمان در استان صادر كرد. پس از ان بود كه با برنامه ريزي براي توزيع مناسب كالا( ونيز عدم خروج ان كالا از استان ) ان كارخانه توليد خود راشروع كرد واستان نيز بخشي از كسري نياز خودرا جبران مي كرد. شش ماه بعد صاحب كارخانه با لوح تقدير ويك جلد ديوان نفيس حافظ(ان ديوان را به كارشناس دفتر دادم ولوحش را هنوز با افتخار نگه داشته ام) براي سپاس به ديدارم امد واينك ان كارخانه 75 نوع از ان كالا را در حد استاندارد اروپا توليد ميكند. شادماني من از ان روست كه با اندك توجه وجسارتي گره اي از جامعه گشوده شد.

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی